جدول جو
جدول جو

معنی فتیه - جستجوی لغت در جدول جو

فتیه(فَ تی یَ)
مؤنث فتّی. ج، فتاء، افتاء. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
فتیه(فِتْ یَ)
جمع واژۀ فتی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به فتی ̍ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فتنه
تصویر فتنه
(دخترانه)
شورش، طغیان، مفتون، عاشق، دلداده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آتیه
تصویر آتیه
(دخترانه)
آینده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فدیه
تصویر فدیه
مالی که در قبال آزاد شدن کسی پرداخت می شود، سربها، مالی که برای دفع بلا به فقرا می دهند، در فقه مقدار معینی طعام که فرد بابت روزه هایی که در ماه رمضان خورده به فقرا می دهد، در علم حقوق مالی که زن در طلاق خلع به شوهرش می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتحه
تصویر فتحه
حرکتی از حروف که هنگام تلفظ آن دهان گشوده می شود، زبر، نشانۀ این حرکت که در روی حرف گذاشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتیل
تصویر فتیل
فتیله، پنبۀ تابیده یا نوار نخی که در چراغ نفتی می گذارند، پنبه یا لتۀ تاب داده، پلیته، پتیله، ذباله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
عالم به احکام شرع، متخصص در علم فقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتیله
تصویر فتیله
پنبۀ تابیده یا نوار نخی که در چراغ نفتی می گذارند، پنبه یا لتۀ تاب داده، فتیل، پلیته، پتیله، ذباله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتیه
تصویر آتیه
مؤنث واژۀ آتی، آینده
فرهنگ فارسی عمید
(لِ تی یَ)
آش شغلم. ترکان سرموق شورباسی گویند. (زمخشری). شلغم با. لفتی
لغت نامه دهخدا
(رَ یَ / یِ)
آن مقداری از مال که خرج و صرف کرده باشند ضد آمدیه و آن را دررفت نیز گویند. (از ناظم الاطباء). اما این لفظ جای دیگر دیده نشد
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَسْ سُ)
بازداشتن دختر را از بازی باکودکان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خودرا مستور داشتن و در حجاب آوردن و خودداری کردن از بازی با صبیان. (از اقرب الموارد) ، در پرده کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
ج فتی ̍. (یادداشت بخط مؤلف) ، گریستن کودک چندانکه آوازش سپری شود، بانگ کردن گوسپند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، خاموش گردانیدن بحجت و خصومت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). خاموش گردانیدن به حجت. (از منتخب بنقل غیاث اللغات). اسکات کردن. زبان کسی را بستن. (یادداشت بخط مؤلف) : و این جوابی است که خصم را افحام و اسکات میکند. (تجارب السلف ص 39) ، قطع کردن سخن کسی را، سیر نا کردن در شدت تاریکی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در اول شب نارفتن. (تاج المصادر بیهقی) ، مفحم یافتن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج). درمانیدن. (تاج المصادر بیهقی). درمانیدن کسی را. (المصادر زوزنی). فرومانده یافتن کسی را. (ناظم الاطباء) ، ناشاعر یافتن. (آنندراج). کسی را ناشاعر یافتن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فریه
تصویر فریه
نفرین
فرهنگ لغت هوشیار
کوفته، ریز ریز، نانریزه خرده نان، نانسوده خرده نان خشک که در آشپزی به کار برند کوفته و ریزه ریزه کردن، نان خشک نرم ساییده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتاه
تصویر فتاه
مونث فتی زن جوان، کنیزک
فرهنگ لغت هوشیار
سر بها کریان برخین یشت آنچه از مال برای رهایی خود یا دیگری دهند بدل یا عوضی است که مکلف بدان از مکروهی که بوی متوجه است رهایی یابد سربها، جمع فدی فدیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتحه
تصویر فتحه
علامت حرکت در روی حرف، در فارسی زبر گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتخه
تصویر فتخه
گچه انگشتری بی نگین چون انگشتری پیوند زناشویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتره
تصویر فتره
گربه ماهی کهربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتنه
تصویر فتنه
آزمودن، اختلاف کردن مردم در رای و تدبیر
فرهنگ لغت هوشیار
جوانی، سخا کرم بخشندگی، جوانمردی مردانگی، ایثار است یعنی غیر را برنفس خود ایثار کند و آن ایثار بجاه است و اعلی درجه آن ایثار بنفس است بدان که در امر غیر سعی کند و او را بر خود برتری دهد لغزشهای او را نادیده انگارد و با همگان بانصاف عمل کند. یا علم فتوت. موضوع آن علم فتوت نفس انسان است از آن جهت که مباشر و مرتکب اعمال نیک گردد و تارک و رادع اعمال بد و پست شود باراده و به عبارت دیگر تجلیه و تخلیه و تزکیه را شعار و دثار خود سازد تا رستگاری یابد و به نجات ابد رسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتیا
تصویر فتیا
فتوی بنگرید به فتوی
فرهنگ لغت هوشیار
ترکیده از فربهی در ستور، تیز زبان مرد، پیکان دو زبانه، بامداد روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتیته
تصویر فتیته
ریز ریز شده، خرده نان و خرما مونث فتیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتیده
تصویر فتیده
افتاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتیل
تصویر فتیل
تافته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتیله
تصویر فتیله
پنبه و مانند آن که اندکی تافته در چراغ نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتین
تصویر فتین
گداخته، سنگلاخ سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفتیه
تصویر لفتیه
مونث لفتی، آش شلغم شلغم با
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتیه
تصویر آتیه
آینده مونث آتی آینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتیه
تصویر آتیه
آینده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
دین شناس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فتنه
تصویر فتنه
آشوب
فرهنگ واژه فارسی سره