جدول جو
جدول جو

معنی فایض - جستجوی لغت در جدول جو

فایض
(پسرانه)
فیض رسان، فایده بخش
تصویری از فایض
تصویر فایض
فرهنگ نامهای ایرانی
فایض
فیض دهنده، فیض رسان، منتشر، ریزان، کنایه از بهرۀ پول
تصویری از فایض
تصویر فایض
فرهنگ فارسی عمید
فایض
فرو ریزنده، فیض دهنده فیض رساننده، آبی که پس از پر شدن ظرف یا حوض از اطراف آن فرو ریزد، وافر سرشار لبریز
فرهنگ لغت هوشیار
فایض
((یِ))
فیض دهنده، فیض رساننده، آبی که پس از از پر شدن ظرف از اطراف آن فرو می ریزد
تصویری از فایض
تصویر فایض
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فایضه
تصویر فایضه
(دخترانه)
مؤنث فائض
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بایض
تصویر بایض
ماکیان تخم گذار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیاض
تصویر فیاض
(پسرانه)
جوانمرد و بخشنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فائض
تصویر فائض
(پسرانه)
فایض
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فایز
تصویر فایز
(پسرانه)
نایل، رستگار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رایض
تصویر رایض
رام کننده ستوران توسن، دست آموز رام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حایض
تصویر حایض
جمع حیض و حوایض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خایض
تصویر خایض
فرو رونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فایق
تصویر فایق
برگزیده، برتر، چیره، مسلط
فایق آمدن (شدن): چیره شدن، برتری یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فایز
تصویر فایز
رهایی یابنده، رستگار، پیروز، فایل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیاض
تصویر فیاض
پربرکت، فیض دهنده، بخشنده و جوانمرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رایض
تصویر رایض
رام کننده یا تربیت کنندۀ اسب یا جانور وحشی، کنایه از راهنما، آنکه ریاضت می کشد، زاهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرایض
تصویر فرایض
فریضه ها، اعمال دینی که انجام آن ها بر فرد واجب شده، واجب ها، کنایه از نمازهای واجب، امور واجب، جمع واژۀ فریضه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غایض
تصویر غایض
فرورنده از غیض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فارض
تصویر فارض
ستبر، دانا، پندارنده، کهن، گاو کهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فائض
تصویر فائض
فایض در فارسی شارنده، بخشنده، سرشار، لبریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فایق
تصویر فایق
برگزیده بهترین هر چیز، غالب مسلط چیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فایز
تصویر فایز
رستگار، غالب و چیره
فرهنگ لغت هوشیار
به معنی تا ست که کلمه انتها باشد حتی: خداوند است و میر و میرزاد است ز عهد عصر آدم فاید اکنون. (قطران)
فرهنگ لغت هوشیار
بوی خوش دهنده: در اثنا قصیده ای که به ثنای فایحش موشح دارم، مستمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فایت
تصویر فایت
فوت شده، از میان رفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرایض
تصویر فرایض
فریضه، واجبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریض
تصویر فریض
بایا دان کیشدان، دیرینه، تیر سوفار کرده
فرهنگ لغت هوشیار
ریزه، تراشه، پراشه، پریشان پراکنده، نخستین شکوفه، سوراخ شده، باز شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیاض
تصویر فیاض
جوانمرد و بسیار بخشنده، بسیار فیض رساننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حایض
تصویر حایض
((یِ))
زنی که در حالت حیض است، بی نماز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خایض
تصویر خایض
((یِ))
فرورونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رایض
تصویر رایض
((یِ))
رام کننده ستوران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فایت
تصویر فایت
((یِ))
از میان رفته، نیست شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فایل
تصویر فایل
محفظه ای کشویی برای نگه داری پرونده ها، پرونجا (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فایق
تصویر فایق
مسلط شونده، چیره شونده، نیکو و برگزیده از هر چیزی
فرهنگ فارسی معین