آنکه قبل از کاروان یا گروهی برای یافتن جا می رود تا کاروان در آنجا منزل کند، فرستاده شده از طرف کسی جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خبرکش، آیشنه، ایشه، متجسّس، زبان گیر، هرکاره، منهی، رافع
آنکه قبل از کاروان یا گروهی برای یافتن جا می رود تا کاروان در آنجا منزل کند، فرستاده شده از طرف کسی جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خَبَرکِش، آیِشنِه، ایشِه، مُتَجَسِّس، زَبان گیر، هَرکارِه، مُنهی، رافِع
ممکن است، احتمال دارد، باشد که، برای مثال غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل / شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد (حافظ - ۳۳۰) . در اصل فعل سوم شخص مفرد مضارع از مصدر شایستن است
ممکن است، احتمال دارد، باشد که، برای مِثال غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل / شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد (حافظ - ۳۳۰) . در اصل فعل سوم شخص مفرد مضارع از مصدر شایستن است
فائده. سود. بهره. نتیجه: این قصه هرچند دراز است در او فایده هاست. (تاریخ بیهقی). گرچه موش از آسیا بسیار دارد فایده بیگمان روزی فروکوبد سرش خوش آسیا. ناصرخسرو. امید بسته برآمد ولی چه فایده، زآنک امید نیست که عمر گذشته بازآید. سعدی. قصه به هرکه میبرم فایده ای نمیدهد مشکل درد عشق را حل نکندمهندسی. سعدی. رجوع به فائده شود. - بافایده، فایده مند. - بی فایده،: فریاد بی فایده برداشتند. (گلستان). - پرفایده: پرفایده و نعمت چون ابر به نوروز کز کوه فرودآید چون مشک مقطر. ناصرخسرو. - فایده داشتن: مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن سخن چه فایده دارد که پند می ننیوشم. سعدی. -فایده کردن: ثنا و ’طال بقا’ هیچ فایده نکند که در مواجهه گویند راکب و راجل. سعدی. رجوع به فائده شود
فائده. سود. بهره. نتیجه: این قصه هرچند دراز است در او فایده هاست. (تاریخ بیهقی). گرچه موش از آسیا بسیار دارد فایده بیگمان روزی فروکوبد سرش خوش آسیا. ناصرخسرو. امید بسته برآمد ولی چه فایده، زآنک امید نیست که عمر گذشته بازآید. سعدی. قصه به هرکه میبرم فایده ای نمیدهد مشکل درد عشق را حل نکندمهندسی. سعدی. رجوع به فائده شود. - بافایده، فایده مند. - بی فایده،: فریاد بی فایده برداشتند. (گلستان). - پرفایده: پرفایده و نعمت چون ابر به نوروز کز کوه فرودآید چون مشک مقطر. ناصرخسرو. - فایده داشتن: مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن سخن چه فایده دارد که پند می ننیوشم. سعدی. -فایده کردن: ثنا و ’طال َ بقا’ هیچ فایده نکند که در مواجهه گویند راکب و راجل. سعدی. رجوع به فائده شود
یکدیگر را فایده دادن. یقال: هما یتفایدان بالمال، ای یفید کل صاحبه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). بهره رسانیدن قوم بیکدیگر و تفاود استعمال نکنند. (از اقرب الموارد). رجوع به تفاود شود
یکدیگر را فایده دادن. یقال: هما یتفایدان بالمال، ای یفید کل صاحبه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). بهره رسانیدن قوم بیکدیگر و تفاود استعمال نکنند. (از اقرب الموارد). رجوع به تفاود شود