جدول جو
جدول جو

معنی فایتن - جستجوی لغت در جدول جو

فایتن
(تُ)
نوعی درشکه، و درتداول شهرهای شمال ایران فایتون مطلق درشکه است. ازروسی به فارسی آمده است. (از یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
فایتن
ورتیون وسیله نقلیه رو باز که بااسب کشیده شود درشکه
تصویری از فایتن
تصویر فایتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تِ)
فتنه انگیز. در فتنه اندازنده، کسی که ارادۀ فجور با زنان کند. (ناظم الاطباء) : قلب فاتن، دلی که مفتون زنان شده باشد، دیو. (منتهی الارب). شیطان، گمراه کننده، دزد. ج، فتان. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
فائت. ازمیان رفته. فوت شده: اگر غفلت و تقصیری در راه آید فرصت فایت گردد. (سندبادنامه ص 218). اگر آن نکته ها به دست نیامده باشد غبنی باشد از فایت شدن آن. (از بیهقی). رجوع به فائت شود
لغت نامه دهخدا
(فَ تَ)
درودگر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فایتون
تصویر فایتون
ورتیون وسیله نقلیه رو باز که بااسب کشیده شود درشکه
فرهنگ لغت هوشیار
شوراننده شهر آشوب، گمراه کننده، دیو اهریمن فتنه انگیزنده در فتنه اندازنده، کسی که اراده فجور با زنان کند، گمراه کننده، شیطان دیو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فایت
تصویر فایت
فوت شده، از میان رفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فایتون
تصویر فایتون
درشکه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فایت
تصویر فایت
((یِ))
از میان رفته، نیست شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاتن
تصویر فاتن
((تِ))
فتنه انگیزنده، کسی که اراده فجور با زنان کند، گمراه کننده، شیطان
فرهنگ فارسی معین
مرتع پرتاسی در حوزه ی لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
گرفتن، خریدن، سپوختن
فرهنگ گویش مازندرانی