جدول جو
جدول جو

معنی فاها - جستجوی لغت در جدول جو

فاها
اسم هندی خبطیانا، (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاها
تصویر شاها
(دخترانه و پسرانه)
نام قلعه ای که هولاکوخان اموال و خزاین خود را آنجا گذاشته بود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طاها
تصویر طاها
(پسرانه)
نام سوره ای در قران کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فارا
تصویر فارا
(دخترانه)
نام کوهی در مغرب فلات ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از داها
تصویر داها
دهار، دره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاوا
تصویر فاوا
شرمنده، برای مثال بس که بخشد کف تو درّ و گهر / بحر شرمنده گشته و فاوا (عمعق - ۱۹۵)، رسوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فافا
تصویر فافا
نیکو، بدیع، زیبا، خوب، برای مثال تو همی گوی شعر تا فردا / بخشدت خواجه جامۀ فافا (بلجوهر - لغتنامه - فافا)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فقها
تصویر فقها
فقیه ها، عالمان به احکام شرع، متخصصان در علم فقه، جمع واژۀ فقیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاها
تصویر طاها
مخفّف واژۀ طه
فرهنگ فارسی عمید
پس از جملۀ شرطی گفته می شود و بیانگر انجام کار مطابق میل گوینده است، چه بهتر
فرهنگ فارسی عمید
دها، داه، داهه، نام گروهی از مردم سکائی، آنان که با کورش کبیر جنگیده اند و کورش بدست آنان کشته شده است بر طبق روایت برس کلدانی، (ایران باستان ج 1 ص 470)
لغت نامه دهخدا
نوعی از طعام باشد که پاچه نیز خوانند، (آنندراج) (هفت قلزم)، نوعی از طعام باشد که عربان باهه اش گویند، باجه معرب آن است، (منتهی الارب)، نوعی از طعام، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
یا طه، نام سورۀ بیستم از قرآن کریم:
پس از الحمد و الرحمن و الکهف
پس از یاسین و طاسین میم و طاها،
خاقانی،
نفس طاها راست یک شب قاب قوسین نزد حق
گر دو گردد نفس طاها برنتابد بیش از این،
خاقانی،
، نام حضرت پیغمبر
چرا که اشارت است از یا طاهر، (آنندراج) :
از علم پاک جانش وز زهد دل ولیکن
بر رو نبشته طاها بر طیلسانش یاسین،
؟
و رجوع به طه شود
لغت نامه دهخدا
دره، غار کوه، (برهان)، کهف، (نظام الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام قصبه ای است در سودان وسطی دارای عرض شمالی س126 و طول شرقی س43 1 واقع در کنار رود ’گولبی نکیندی’ که به خلیج ’نیجر’ میریزد، رود مزبور در عبور از این قصبه 40 گز پهنا و 6 گز ژرفا دارد، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
کوهی در مغرب فلات ایران، در آن حجاری ها و کتیبه هایی از روزگار تمدن عیلامی برجاست، رجوع به جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 313 شود
لغت نامه دهخدا
قطاط است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
فاژنده، (یادداشت بخط مؤلف)، کسی که دهان دره کند
لغت نامه دهخدا
به یونانی زعفران است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
بدیع، و اصل آن واه واه یعنی وه وه بوده (!) بمعنی خوب خوب، و واو و فاء به یکدیگر تبدیل جسته اند، (آنندراج)، چیزی بدیع و نیکو، (اوبهی)، هر چیز نیکو و غریب، (برهان) :
تو همی گوی شعر تا فردا
بخشدت خواجه جامۀ فافا،
بلجوهر (از یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(فَ بِ)
بسیارخوب. فنعم المطلوب. (یادداشت بخط مؤلف). این ترکیب خلاصۀ جمله ’فبها المراد’ است: اگر بار یابمی فبها و نعم و اگر نه بازگردم. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شفاها
تصویر شفاها
لفظاً، حضوراً، زبانی، روبرو گفته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاها
تصویر هاها
مرد نیک خندنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماها
تصویر ماها
دوم شخص مفرد از آمدن میا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقها
تصویر فقها
جمع فقیه دانشمندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاوا
تصویر فاوا
شرمنده و رسوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاهم
تصویر فاهم
دریابنده هوشیار فهم کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فبها
تصویر فبها
بسیار خوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاما
تصویر فاما
بمعنی اما بکار رود: فاما اظهار اسرار دو عیب کلی ظاهر دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فافا
تصویر فافا
کژ زبان تلنده چیز بدیع و نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داها
تصویر داها
غار، کوه، دره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقها
تصویر فقها
((فُ قَ))
جمع فقیه، دانشمندان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فبها
تصویر فبها
((فَ بِ))
چه بهتر! عالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاوا
تصویر فاوا
شرمنده و رسوا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فافا
تصویر فافا
هر چیز خوب و بدیع و زیبا
فرهنگ فارسی معین