- فاغر
- کبابه شکافته از گیاهان
معنی فاغر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کبابه شکافته از گیاهان
دانه ای به اندازۀ نخود که تا نیمۀ آن شکافته و در میان آن دانۀ ریز سیاه و خوشبو قرار دارد. بیشتر در هند و سودان به دست می آید و در طب به کار می رود. کبابۀ دهن شکافته
نزار
آسوده
ضعیف
ستونی که سقف خانه بدان قرار گیرد پیلپا پیلپایه پالار عماد عمود. مرضی که موجب خیز و تورم پاها شود. این ناخوشی اغلب در قسمت های جنوبی ایران و عربستان دیده میشود و باحتمال قوی مربوط باختلالات جریان لنف و یا گردش خون و بالاخره ممکن است دارای یک علت عفونی و مرضی باشد، پاغره دا الفیل پیلیا
چینه دادن ژاغر
چینه دان مرغ
پیاله، جام شرابخواری
فرومایه و ذلیل
تهی
مرد راضی، به ستم و خواری
سست، ضعیف، نیم گرم، ولرم
ستونی که زیر سقف خانه قرار دهند
گناهکار، تباه کار، نابکار، زناکار
انسان یا حیوان باریک اندام و کم گوشت
راضی به ستم و خواری، آنکه به پستی و ستم تن بدهد
نیکو، عالی، گران بها، باارزش مثلاً لباس های فاخر
بیماری ناشی از آلودگی به کرم های نخی با انسداد مجاری لنفاوی که باعث تورم اندام ها می شود،، پیوک، فیلاریوز
کیسه ای که بین حلقوم و معدۀ مرغ است، چینه دان، گژار، برای مثال از کشتگان هنوز طیور و سباع را / پرگوشت است ژاغر و پراستخوان شکم (معزی - ۴۳۶)
جوی کوچکی که آب از آن عبور کرده و آب کمی به جا مانده باشد، بن مضارع فرغردن
آزاد و رها، بی نیاز، بی خبر، بی اطلاع، برای مثال اگر تو فارغی از حال دوستان یارا / فراغت از تو میسر نمی شود ما را (سعدی۲ - ۳۰۵) ،
آسوده، بدون نگرانی
فارغ کردن: آسوده کردن، کنایه از زایاندن مثلاً ماما به سختی او را فارغ کرد، آزاد کردن، بی نیاز کردن
فارغ شدن: آسوده شدن، کنایه از وضع حمل کردن، زایمان کردن
آسوده، بدون نگرانی
فارغ کردن: آسوده کردن، کنایه از زایاندن مثلاً ماما به سختی او را فارغ کرد، آزاد کردن، بی نیاز کردن
فارغ شدن: آسوده شدن، کنایه از وضع حمل کردن، زایمان کردن
آفریننده، از نام های خداوند، سی و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۵ آیه
پخته سرد: چون گوشت، گشن سست، بز کوهی پیر
گرانمایه، بهترین هر چیزی، فخر کننده
زناکار، تبهکار، دروغگو
سست: زبون، آب نیم گرم سست زبون. یا آب (ماء) فاتر. آب نیمگرم. یا خاطر فاتر. هوش کند و کم ادارک
آفریننده، خالق، آغاز کننده در کار
مور سرخ
فرصت یافتن، آسوده و آرام
پراکنده پی در ستور، کینه
جوی آب، جایی که آب ازآن گذشته و مقدار کمی آب بجا مانده باشد خشک رودی که سیلاب از آنجا گذشته باشد و در هر جایی از آن قدری آب ایستاده باشد، آبگیر غدیر شمر
نیزه در گذرنده نیزه تیز، جمع فغره، شکفتگان شکفته ها