صاحب منهاج گوید و صاحب جامع: آن دوایی ترکی است که دفع مجموع زهرها و گزیدگیها کند، چون به آب سرد بیاشامند دردهای سخت ساکن گرداند، مؤلف گوید: ظن من آبی است که جدوار است که از طرف ختا می آورند، (اختیارات بدیعی)، در برهان با این معنی ’فاط’ (با طاء بی نقطه) ضبط شده است، رجوع به فاط شود
صاحب منهاج گوید و صاحب جامع: آن دوایی ترکی است که دفع مجموع زهرها و گزیدگیها کند، چون به آب سرد بیاشامند دردهای سخت ساکن گرداند، مؤلف گوید: ظن من آبی است که جدوار است که از طرف ختا می آورند، (اختیارات بدیعی)، در برهان با این معنی ’فاط’ (با طاء بی نقطه) ضبط شده است، رجوع به فاط شود
هر مرحله ای از فرآیند ساخت ساختمان یا تاسیسات، کنایه از حالت، نمود، سیم دارای جریان، سیم فاز، در علم فیزیک حالت های فیزیکی یک ماده مانند مایع، جامد، ویژگی گاز بودن آب
هر مرحله ای از فرآیند ساخت ساختمان یا تاسیسات، کنایه از حالت، نمود، سیم دارای جریان، سیم فاز، در علم فیزیک حالت های فیزیکی یک ماده مانندِ مایع، جامد، ویژگی گاز بودن آب
رنگ، گون وام، قرض، دین، پام، برای مثال به فعل نیک و به گفتار خوب، پشت عدو / چو عاقلان جهان زیر فام باید کرد (ناصرخسرو۱ - ۲۰۳) پسوند متصل به واژه به معنای مانند مثلاً ازرق فام، زردفام، زنگارفام، سبزفام، سرخ فام، سیه فام، برای مثال فیروزه فام، برافروخت رخسارۀ لعل فام / یکی بانگ زد هر دو را پور سام (فردوسی۴ - ۲۹۵۶)
رنگ، گون وام، قرض، دین، پام، برای مِثال به فعل نیک و به گفتار خوب، پشت عدو / چو عاقلان جهان زیر فام باید کرد (ناصرخسرو۱ - ۲۰۳) پسوند متصل به واژه به معنای مانند مثلاً ازرق فام، زردفام، زنگارفام، سبزفام، سرخ فام، سیه فام، برای مِثال فیروزه فام، برافروخت رخسارۀ لعل فام / یکی بانگ زد هر دو را پور سام (فردوسی۴ - ۲۹۵۶)
هرچه به آن تفال بزنند، پیش بینی و پیش گویی بخت و طالع واحد شمارش چیزهایی که به صورت دسته ای و انبوه تقسیم بندی می شود مثلاً یک فال گردو تخم مرغی که برای ترغیب به تخم گذاشتن در زیر مرغ می گذارند فال دیدن: طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن فال زدن: طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن، فال دیدن فال گرفتن: طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن، فال دیدن فال نخود: فالی که از طریق چیدن نخود بر زمین و جا به جا کردن آن گرفته می شود فال قهوه: فالی که از روی نقش ها و خطوط ته فنجان قهوه گرفته می شود
هرچه به آن تفال بزنند، پیش بینی و پیش گویی بخت و طالع واحد شمارش چیزهایی که به صورت دسته ای و انبوه تقسیم بندی می شود مثلاً یک فال گردو تخم مرغی که برای ترغیب به تخم گذاشتن در زیر مرغ می گذارند فال دیدن: طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن فال زدن: طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن، فال دیدن فال گرفتن: طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن، فال دیدن فال نخود: فالی که از طریق چیدن نخود بر زمین و جا به جا کردن آن گرفته می شود فال قهوه: فالی که از روی نقش ها و خطوط ته فنجان قهوه گرفته می شود
جمع واژۀ حافظ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). حفظه. (منتهی الارب). رجوع به حافظ شود: ساز در آغوش هر سو مطربان زهره سوز نشتر مضراب هر یک با رگ جانی قرین حبذا حفاظ خوش الحان که مرغ لهجه شان در دل بلبل فشارد ناخن صوت حزین. طالب آملی
جَمعِ واژۀ حافظ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). حَفَظَه. (منتهی الارب). رجوع به حافظ شود: ساز در آغوش هر سو مطربان زهره سوز نشتر مضراب هر یک با رگ جانی قرین حبذا حفاظ خوش الحان که مرغ لهجه شان در دل بلبل فشارد ناخن صوت حزین. طالب آملی