جدول جو
جدول جو

معنی فاط - جستجوی لغت در جدول جو

فاط
به لغت رومی جدوار را گویند که ماه پروین است، (برهان)، جدوار و کچوله و هرزهری، (ناظم الاطباء)، رجوع به ماه پروین و جدوار شود، ارجانی گوید: گرم و خشک است، او را از بلاد ترکستان به اطراف برند و مضرت زهرها دفع کند، خاصه مضرت نیش را، و اگر به آب شربت کرده شود مضرت گزندگان را دفع کند، (ترجمه صیدنه)
لغت نامه دهخدا
فاط
لاتینی تازی گشته ماه پروین ماه پروین
تصویری از فاط
تصویر فاط
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فاطمه
تصویر فاطمه
(دخترانه)
زنی که بچه خود را از شیر گرفته باشد، نام دختر پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاطن
تصویر فاطن
(پسرانه)
زیرک، دانا، آگاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاطر
تصویر فاطر
(پسرانه)
آفریننده، خالق، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاطیما
تصویر فاطیما
(دخترانه)
فاتیما نام شهری در اروپا که حضرت فاطمه در آنجا ظهور کرده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاطن
تصویر فاطن
زیرک، دانا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاطرالسموات
تصویر فاطرالسموات
آفرینندۀ آسمان ها، خدای تعالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاطمی
تصویر فاطمی
سید، علوی، پیرو فرقۀ اسماعیلیه، هر یک از خلفای فاطمی مصر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاطمه اره
تصویر فاطمه اره
زن بسیار بی شرم. دراصل، از شخصیت های هزارویک شب و زن پینه دوز بغدادی در این کتاب بوده است
فرهنگ فارسی عمید
کسی که به وسیلۀ منجنیق گوی های مشتعل آغشته به نفت را به سوی دشمن پرتاب می کرد، نفت انداز، برای مثال نفاط برق روشن و تندرش طبل زن / دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب (رودکی - ۴۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاطر
تصویر فاطر
آفریننده، از نام های خداوند، سی و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۵ آیه
فرهنگ فارسی عمید
(طِ)
شتربچۀ از شیر بازشده، ناقه فاطم، ناقه ای که سر یک سال بچه را از وی باز کنند، ناقه ای که بچه اش به وقت فطام رسیده باشد. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
زیرک. (از اقرب الموارد). زیرک و دانا. (غیاث) (آنندراج) :
پیش اهل دل ادب بر باطن است
زآنکه دلشان بر سرائر فاطن است.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(عَ ف ف)
درمانده به سخن. (منتهی الارب). الکن. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ضُفْ فا)
مردم فرومایه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَفْ فا)
شتربان. شتردار. ساربان. آنکه شتر را به کرایه دهد، برندۀ متاع از جائی بجائی. (منتهی الارب). مکاری. بازرگان. (مهذب الاسماء) ، ریخ زننده، فربه فروهشته گوشت و گران بدن که با قوم همراهی نتواند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نَفْ فا)
جائی که از آن نفت بیرون آید. (از منتهی الارب) (آنندراج). محل استخراج نفت. (از اقرب الموارد). نفاط. (منتهی الارب)، نوعی از چراغ که بدان چراغ دیگر افروزند. (منتهی الارب) (آنندراج). نفاط. (منتهی الارب)، ظرفی است مسی که بدان نفط را اندازند. (منتهی الارب) (آنندراج)،
{{صفت}} کسی که در نفاط (ظرف مسی که بدان نفط اندازند) نفت ریزد، فروشندۀ نفت. (ناظم الاطباء)، اندازه و پرتاب کننده نفط. (از اقرب الموارد). نفت انداز. آتش باز. ج، نفّاطه. رجوع به نفاطه شود:
نفاط برق روشن و تندرش طبل زن
دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب.
رودکی.
چو قصاب ازغضب خونی نشانی
چو نفاط از بروت آتش فشانی.
نظامی.
می درد می دوزد این خیاط کو
می دمد می سوزد این نفاط کو.
مولوی.
بر درت تیغ بید و تخت چمن
برق نفاط و رعد مقرعه زن.
(ترجمه محاسن اصفهان ص 105)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نفّاط. (منتهی الارب). رجوع به نفّاط شود، فتیلۀ چراغ، شمع و مشعل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مخفف فاطمه، (یادداشت بخط مؤلف)،
- امثال:
این حرفها برای فاطی تنبان نمیشود، نظیر: قبر آقا گچ میخواهد و آجر، (امثال و حکم چ 2 ج 1 ص 233)، منظور این است که این سخن مرا قانع نمیکند، یا آنچه میگویی به درد من نمیخورد
لغت نامه دهخدا
لاتینی تازی گشته کزبره گشنیز از گیاهان شاطرا. توضیح فاطونیقی در بعضی ماخذ مرادف با بستان افروز ذکر شده و بستان افروز نیز غالبا مرادف با تاج خروس و پودنه است و چون شاطرا خود گیاهی از خانواده نعناعیان است و شباهت کامل با پودنه دارد ممکنست این اشتباه از آنجا ناشی شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاطمیه
تصویر فاطمیه
مونث فاطمی
فرهنگ لغت هوشیار
وابستگان فاطمه علیه السلام دخت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله منسوب به فاطمی مخصوصا فاطمه دختر پیغمبر ع کسی که از اولاد فاطمه ع باشد
فرهنگ لغت هوشیار
واژه پارسی است و باید فاتویل نوشته شود فوفل پوپل درختی است از تیره نخل ها که در مناطق گرم آسیا (هندوستان و جزایر سند و جاوه) می روید. درختی است نسبتا بلند و برگهایش شانه یی هستند که در انتهای تنه بر افراشته این درخت مانند تاجی قرار دارند. این درخت مانند خرما دو پایه است. میوه اش شفت است که قسمت میان برش دارای الیاف سلولزی می باشد ولی هسته اش دارای پوست نازک است چوب این درخت را در نجاری های ظریف به کار می برند و از پوست آن الیاف قابل نساجی بدست می آورند و جوانه انتهایی تنه آن را به نام کلم فوفل - چون مانند پنیر نرم است - به مصرف تغذیه می رسانند پوپل کوثل تانبول تنبول تامول فوفل آغاجی کوپل فوفل سپاری اطموط اطماط نخل هندی پوگافالا اریکا. توضیح در بعضی کتب مرادفات تملول کلمه فوفل نیز ذکر شده که با این درخت نباید اشتباه شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاطمه
تصویر فاطمه
زنی که فرزند خود را از شیر گرفته باشد و نام دختر حضرت رسول (ص)
فرهنگ لغت هوشیار
آفریینده آسمانها خدا ماخوذ از آیه رب قد آتیتنی من الملک وعلمتنی من تاویل الاحادیث فاطرالسموات و الارض. . (سوره 12 یوسف آیه 102) (پرودگار من همانا مرا پادشاهی دادی و تاویل حدیثها بمن آموختی پدید آورنده آسمانهاو زمین)
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه پارسی نفت انداز، نفت انبار نفت خیز، چراغ نفتی کسی که قاروره های مشتعل نفط (نفت) را بسوی دشمن پرتاب میکرد نفت انداز: نفاط برق روشن و تندرش طبل زن دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب. (رودکی. چا. نف. ج 3 ص 969)، آنکه نفت را مشتعل سازد: هیزم فراوان (آوردند) و نفاطان بیامدند و آتش در آن هیزم زدند، آنکه نفط (نفت) از معدن استخراج کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عفاط
تصویر عفاط
لال زبان بسته اگواک ناگویا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفاط
تصویر سفاط
از ریشه پارسی سبد گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاطر
تصویر فاطر
آفریننده، خالق، آغاز کننده در کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاطم
تصویر فاطم
از شیر باز شده از شیر باز شده (شتر بچه و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاطن
تصویر فاطن
زیرک و دانا زیرک و دانا
فرهنگ لغت هوشیار
به جای فاطمه استعمال شود یا این حرف ها برای فاطی تنبان نمی شود. این سخن قانع کننده نیست بدرد من نمی خورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاطر
تصویر فاطر
((طِ))
آفریننده، خالق، روزه گشاینده، افطار کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاطمه
تصویر فاطمه
((طِ))
زنی که بچه دوساله را از شیر گرفته، از اعلام زنان است، نام دختر پیغمبر (ص) و همسر علی (ع) ملقب به زهراء
فرهنگ فارسی معین