جدول جو
جدول جو

معنی فاردامون - جستجوی لغت در جدول جو

فاردامون
به یونانی حرف است، (فهرست مخزن الادویه)، رجوع به حرف شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرامون
تصویر فرامون
پیرامون، اطراف و دور و بر کسی یا چیزی یا جایی، گرداگرد، دوروبر، دورتادور، گردبرگرد
فرهنگ فارسی عمید
نمام شبیه بحرف است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
بابونج ابیض، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
قردامن، کرویای کوهی. (ناظم الاطباء). رجوع به قردامن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دِ مُنْ)
از لاطینیه ارتیموانیس، دگل عقب کشتی: دهمتناز عقات البحریین بان ّ المرکب امالته الریح بقوتها الی احدالبرین و هو ضارب فیه فأمر رئیسهم بحطّ الشراع للحین، فلم یتحط شراع الصاری المعروف بالاردمون و عالجوه فلم یقدروا علیه لشده ذهاب الریح به فلما اعیاهم، مزّقه الرائس بالسکین قطعاً قطعاً... وفی اثناء هذه المحاوله سبح المرکب بکلکله علی البر بسکانیه و هی ارجاه اللتان یصرف بهما و قامت الصیحه الهائله فی المرکب فجأت الطامه الکبری و الصدعه التی لم نطق له جبراً... (رحلۀ ابن جبیر). تردت علینا الریح الغریبه فقصفت قریه الصاری المعروف بالاردمون و القت نصفها فی البحر مع ما اتصل بها من الشراع. (رحلۀ ابن جبیر). و شرعوا فی رفع الشراع الکبیر و اقاموا فی الاردمون شراعاً یعرف بالدلون. (رحلۀ ابن جبیر)
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
جمع واژۀ اردم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
کسی که ظاهراً مانی شاگرد او بوده است: این مانی شاگرد فاردون بود و پس طریقت زندقه آورد، (فارسنامۀ ابن بلخی ص 20)، رجوع به مانی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قردامون
تصویر قردامون
یونانی تازی گشته تخم سپندان (خردل پارسی) تخم سپندان حرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرامون
تصویر فرامون
پیرامون، گرداگرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرامون
تصویر فرامون
بعد، فضا
فرهنگ واژه فارسی سره