جدول جو
جدول جو

معنی فاخواستن - جستجوی لغت در جدول جو

فاخواستن
((خا تَ))
بازخواستن، باز خواست کردن
تصویری از فاخواستن
تصویر فاخواستن
فرهنگ فارسی معین
فاخواستن
واخواستن، بازخواستن
تصویری از فاخواستن
تصویر فاخواستن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فا خواستن
تصویر فا خواستن
باز خواستن باز خواست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخواستن
تصویر فراخواستن
کسی را خواستن احضار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخواسته
تصویر ناخواسته
آلتن، اجباری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرا خواستن
تصویر فرا خواستن
احضار کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بارخواستن
تصویر بارخواستن
اجازه، اذن، دستوری، رخصت دخول و ورود طلبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخواسته
تصویر ناخواسته
طلب نشده، بدون خواهش، درخواست نشده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناخواسته
تصویر ناخواسته
بدون تقاضا، خواهش نکرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا خواستن
تصویر وا خواستن
باز خواست کردن باز خواست باز گرفتن: (داد تو وا خواهم از هر بی خبر داد که دهد جز خدای دادگر) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخاستن
تصویر فراخاستن
((~. تَ))
قیام کردن، برخاستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناخواسته
تصویر ناخواسته
((خا تِ))
برخلاف اراده و خواست شخصی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درخواستن
تصویر درخواستن
خواستن، خواهش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناخواسته
تصویر ناخواسته
Unsolicited, Unwittingly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناخواستنی
تصویر ناخواستنی
Inconvenient
دیکشنری فارسی به انگلیسی
não solicitado, inconscientemente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
niezamówiony, nieświadomie
دیکشنری فارسی به لهستانی
непрошеный , невольно
دیکشنری فارسی به روسی
непроханий , ненавмисно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
unaufgefordert, unbewusst
دیکشنری فارسی به آلمانی
no solicitado, involuntariamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
non sollicité, involontairement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
non richiesto, inconsapevolmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
अनचाहा , अनजाने में
دیکشنری فارسی به هندی
असुविधाजनक
دیکشنری فارسی به هندی