دهی است از دهستان بزچلو از بخش وفس شهرستان اراک که در 8 هزارگزی جنوب باختری کمیجان و سر راه عمومی شراء کمیجان واقع است. جایی کوهستانی و سردسیر و دارای 840 تن سکنه است. آب آن از دو رشته قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان بزچلو از بخش وفس شهرستان اراک که در 8 هزارگزی جنوب باختری کمیجان و سر راه عمومی شراء کمیجان واقع است. جایی کوهستانی و سردسیر و دارای 840 تن سکنه است. آب آن از دو رشته قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
اسپندان، و آن تخمی است بغایت ریزه که آن را خردل میگویند. (برهان) ، سپند سوختن، و آن تخمی باشد که بجهت دفع چشم زخم بر آتش ریزند. (برهان). اسفند. اسپند، بجای تای منقوط با شین (فاشرسین) هم آمده است. (برهان). رجوع به فاشرسین و فاترشین و فاتوسین شود
اسپندان، و آن تخمی است بغایت ریزه که آن را خردل میگویند. (برهان) ، سپندِ سوختن، و آن تخمی باشد که بجهت دفع چشم زخم بر آتش ریزند. (برهان). اسفند. اسپند، بجای تای منقوط با شین (فاشرسین) هم آمده است. (برهان). رجوع به فاشرسین و فاترشین و فاتوسین شود
شهری در روم، (ولف) : یکی هندیا و یکی فارفین بیاموختشان زند و بنهاد دین، فردوسی، در نسخه های دیگر شاهنامه و از جمله در چ بروخیم (ج 8 ص 2299)، فارقین (با قاف) آمده است از دیه های ساوه، (ترجمه تاریخ قم ص 140)
شهری در روم، (ولف) : یکی هندیا و یکی فارفین بیاموختشان زند و بنهاد دین، فردوسی، در نسخه های دیگر شاهنامه و از جمله در چ بروخیم (ج 8 ص 2299)، فارقین (با قاف) آمده است از دیه های ساوه، (ترجمه تاریخ قم ص 140)
بر وزن و معنی فاترسین است که خردل و سپند سوختن باشد. (برهان). گرم و خشک است و بول و خون از مثانه و رحم براند. ورم سپرز را تحلیل کند و بادهای غلیظ را لطیف گرداند و صرع را سودمند است. (از ترجمه صیدنه). فاتوسین. فاترسین. فاشرین. رجوع به فاترسین شود
بر وزن و معنی فاترسین است که خردل و سپندِ سوختن باشد. (برهان). گرم و خشک است و بول و خون از مثانه و رحم براند. ورم سپرز را تحلیل کند و بادهای غلیظ را لطیف گرداند و صرع را سودمند است. (از ترجمه صیدنه). فاتوسین. فاترسین. فاشرین. رجوع به فاترسین شود
ظاهراً معرب پارگین. (یادداشت بخط مؤلف). جایی است که گندآب حمام ها و آشپزخانه ها از آن گذرد و به خارج شهر رود:... و فارقین که گردبرگرد آن (شهر قم) بوده آل سعد آن را بینباشتند. (ترجمه تاریخ قم ص 32). رجوع به پارگین شود
ظاهراً معرب پارگین. (یادداشت بخط مؤلف). جایی است که گندآب حمام ها و آشپزخانه ها از آن گذرد و به خارج شهر رود:... و فارقین که گردبرگرد آن (شهر قم) بوده آل سعد آن را بینباشتند. (ترجمه تاریخ قم ص 32). رجوع به پارگین شود