جدول جو
جدول جو

معنی فاتح - جستجوی لغت در جدول جو

فاتح
پیروزمند
تصویری از فاتح
تصویر فاتح
فرهنگ واژه فارسی سره
فاتح
(پسرانه)
پیروز
تصویری از فاتح
تصویر فاتح
فرهنگ نامهای ایرانی
فاتح
گشاینده کشورها در جنگ، همراه با پیروز
فاتح شدن: پیروز شدن، غلبه کردن بر دشمن
تصویری از فاتح
تصویر فاتح
فرهنگ فارسی عمید
فاتح
ون ونیتک وانیتار پیروز پیر وچگر پاتیاوند کشور گشا گشاینده گشاینده و گیرنده شهرها پیروز ظفریاب
فرهنگ لغت هوشیار
فاتح
((تِ))
گشاینده، تصرف کننده، پیروز
تصویری از فاتح
تصویر فاتح
فرهنگ فارسی معین
فاتح
Victor
تصویری از فاتح
تصویر فاتح
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فاتح
vencedor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فاتح
победитель
دیکشنری فارسی به روسی
فاتح
Sieger
دیکشنری فارسی به آلمانی
فاتح
zwycięzca
دیکشنری فارسی به لهستانی
فاتح
переможець
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فاتح
vencedor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فاتح
vainqueur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فاتح
vincitore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فاتح
overwinnaar
دیکشنری فارسی به هلندی
فاتح
विजेता
دیکشنری فارسی به هندی
فاتح
pemenang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فاتح
فاتحٌ
دیکشنری فارسی به عربی
فاتح
승자
دیکشنری فارسی به کره ای
فاتح
מְנַצֵּחַ
دیکشنری فارسی به عبری
فاتح
胜利者
دیکشنری فارسی به چینی
فاتح
勝者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فاتح
galip
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
فاتح
mshindi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
فاتح
ผู้ชนะ
دیکشنری فارسی به تایلندی
فاتح
বিজয়ী
دیکشنری فارسی به بنگالی
فاتح
فاتح
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فاتحه
تصویر فاتحه
اولین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۷ آیه، حمد، فاتحه الکتاب، ام الکتاب، وافیه، شکر، سبع المثانی، قرائت سورۀ فاتحه برای آمرزش روح درگذشته، فاتحه خواندن، آغاز، اول
فاتحه خواندن: قرائت سورۀ فاتحه برای آمرزش روح درگذشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاتحه
تصویر فاتحه
اول چیزی را گویند و نام نخستین سوره از قرآن کریم می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
مونث فاتح، آغاز هر چیز اول مقابل خاتمه، جمع فواتح. یا فاتحه فکرت. آغاز اندیشه، ابتدای سخن. یا آغاز و خاتمه. آغاز و انجام. یا فاتحه نخواندن برای کسی. اهمیتی بدو ندادن، توضیح منشا این مثل الف لیله و لیله است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاتحه
تصویر فاتحه
((تِ حِ یا حَ))
مؤنث فاتح، آغاز کار، اول چیزی، دعای خیر برای مرده، فاتحت
فاتحه چیزی را خواندن: دیگر امید بازیافتن چیزی را نداشتن، مصرف کردن و به اتمام رساندن
فاتحه نخواندن: برای کسی یا چیزی اهمیت نداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاتحت
تصویر فاتحت
((تِ حَ))
فاتحه، آغاز کار، اول چیزی، دعای خیر برای مرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفاتح
تصویر تفاتح
همسخنی در پوشیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفاتح
تصویر مفاتح
جمع مفتح، کلید ها جمع مفتح کلیدها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفاتح
تصویر مفاتح
مفتّح ها، کلیدها، گشاینده ها، بازکننده ها، جمع واژۀ مفتّح
فرهنگ فارسی عمید