جدول جو
جدول جو

معنی غیرها - جستجوی لغت در جدول جو

غیرها
جز او، جز آن
تصویری از غیرها
تصویر غیرها
فرهنگ فارسی عمید
غیرها
جزو او (مونث)، جز آنها جمع)، یاو غیرها. و جزو آنها (جمع)
تصویری از غیرها
تصویر غیرها
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غیرهم
تصویر غیرهم
جز آنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیرهما
تصویر غیرهما
جز آن دو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیره
تصویر غیره
جز او، جز آن
فرهنگ فارسی عمید
دختر اپی مته و پاندوره زن دکالین (از اساطیر یونانی) رجوع به دکالین شود، صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: بزعم افسانه پردازان یونانی نخستین زنی است که در کار خانه خلقت بوجود آمده و دختر پاندوره و اپیمیتوس بوده و بزعم اینان با پادشاه تسالیا دوکالیون ازدواج کرده است وچنین پندارند که صاحب طوفان همین سلطان بوده است
لغت نامه دهخدا
(غِ یَ رَ)
بطنی است از ’بلی’، و او غیره بن ذهل بن هنی بن بلی است. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 185)
بطنی است از ثقیف، و او غیره بن عوف بن ثقیف است. و مغیره بن اخنس بن شریق ثقفی غیری بدونسبت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 185)
لغت نامه دهخدا
(غِ یَ رَ)
پدر قبیله ای است. (از تاج العروس). بطنی است از کنانه و او غیره بن لیث بن بکر است. ایاس، عاقل و خالد بنوالکبیر بن عبد یالیل بن ناشب بن غیره بن سعد بن لیث بدو منسوبند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 185)
لغت نامه دهخدا
(غِ رَ)
اسب حارث بن یزید همدانی. (از منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(غَ رِ)
اجنبی و بیگانه. ضد خودی و آشنا. دیگری. کس دیگر. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
رشک خوردن بر زن خود. (منتهی الارب) رشک بردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (آنندراج). غیره مرد بر زن خود و همچنین غیره زن بر شوهر خود، حمیت داشتن نسبت به وی و ناپسند شمردن شرکت دیگری در حقی که بر او دارد. صفت آن، غیران و غیور و مغیار می آید و در مونث غیری ̍ و غیور گویند. غیر. غار. (از اقرب الموارد). صاحب قاموس کتاب مقدس گوید: غیره در موقع وجود شک در امانت زوجه یا در هنگام غضب و یا بجهت اهتمام و اشتغال به امری ظاهر میشود و آن از جملۀ احساسات بشر است و خداوند غیور خوانده شده است - انتهی. خواجه نصیرالدین طوسی در اساس الاقتباس (چ مدرس رضوی ص 565) آرد: غیرت به حسد نزدیک بود، و آن حزنی بود که از فوات خیری و رسیدن آن بغیری حادث شود، و آن کسانی را بود که آن خیر اسلاف ایشان را بوده باشد و غیر ایشان به آن مخصوص گشته، ودر مال و جمال و شجاعت و ریاست و احسان و کسب حمد بیشتر بود، و در خیرات بالطبع مانند صحت کمتر بود - انتهی. رجوع به غیرت شود، ناپسند داشتن کسی شرکت دیگری را در حق او. (از تعریفات جرجانی)
لغت نامه دهخدا
(اَ نِ مَ نَ بِ غَ رِ)
مقابل اعیان مضمونه بنفسها است. مانند مبیع و عین مرهون. (از تعریفات جرجانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غیر ها
تصویر غیر ها
جز او: مادینه، جز آن ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیره
تصویر غیره
جز او نرینه، جز آن جز او (مذکر) جز آن 0 یا وغیره 0 وجز او وجز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از و غیرها
تصویر و غیرها
و جز مادینه (تعبیر قیدی) وجزا او (مونث)، و جز آنها (جمع)
فرهنگ لغت هوشیار