جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غیره

غیره

غیره
جز او نرینه، جز آن جز او (مذکر) جز آن 0 یا وغیره 0 وجز او وجز آن
غیره
فرهنگ لغت هوشیار

غیره

غیره
بطنی است از ’بلی’، و او غیره بن ذهل بن هنی بن بلی است. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 185)
بطنی است از ثقیف، و او غیره بن عوف بن ثقیف است. و مغیره بن اخنس بن شریق ثقفی غیری بدونسبت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 185)
لغت نامه دهخدا

غیره

غیره
پدر قبیله ای است. (از تاج العروس). بطنی است از کنانه و او غیره بن لیث بن بکر است. ایاس، عاقل و خالد بنوالکبیر بن عبد یالیل بن ناشب بن غیره بن سعد بن لیث بدو منسوبند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 185)
لغت نامه دهخدا

غیره

غیره
اسب حارث بن یزید همدانی. (از منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

غیره

غیره
اجنبی و بیگانه. ضد خودی و آشنا. دیگری. کس دیگر. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

غیره

غیره
رشک خوردن بر زن خود. (منتهی الارب) رشک بردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (آنندراج). غیره مرد بر زن خود و همچنین غیره زن بر شوهر خود، حمیت داشتن نسبت به وی و ناپسند شمردن شرکت دیگری در حقی که بر او دارد. صفت آن، غَیران و غَیور و مِغیار می آید و در مونث غَیری ̍ و غَیور گویند. غَیر. غار. (از اقرب الموارد). صاحب قاموس کتاب مقدس گوید: غیره در موقع وجود شک در امانت زوجه یا در هنگام غضب و یا بجهت اهتمام و اشتغال به امری ظاهر میشود و آن از جملۀ احساسات بشر است و خداوند غیور خوانده شده است - انتهی. خواجه نصیرالدین طوسی در اساس الاقتباس (چ مدرس رضوی ص 565) آرد: غیرت به حسد نزدیک بود، و آن حزنی بود که از فوات خیری و رسیدن آن بغیری حادث شود، و آن کسانی را بود که آن خیر اسلاف ایشان را بوده باشد و غیر ایشان به آن مخصوص گشته، ودر مال و جمال و شجاعت و ریاست و احسان و کسب حمد بیشتر بود، و در خیرات بالطبع مانند صحت کمتر بود - انتهی. رجوع به غیرت شود، ناپسند داشتن کسی شرکت دیگری را در حق او. (از تعریفات جرجانی)
لغت نامه دهخدا