معنی غیرهما - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با غیرهما
غیرها
- غیرها
- جزو او (مونث)، جز آنها جمع)، یاو غیرها. و جزو آنها (جمع)
فرهنگ لغت هوشیار
غیر هم
- غیر هم
- جز آن ها جز ایشان: نرینه جز آنها (مذکر) جز ایشان: و بعضی امرا تو نوکرانش که متفرق شده بودند مثل شیخ مقصور و یار
فرهنگ لغت هوشیار
شیرنما
- شیرنما
- کسی که خود را مانند شیر ظاهر سازد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا