جدول جو
جدول جو

معنی غیبگوی - جستجوی لغت در جدول جو

غیبگوی
(بَ نَ / نِ فُ)
رجوع به غیبگو شود
لغت نامه دهخدا
غیبگوی
نهان گشای نهانی گشای سیم فیلسوفی نهانی گشای که باشد به سوی فلک رهنمای (نظامی)، اختری (فال بین)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غیب گو
تصویر غیب گو
آنکه غیب گوید، کسی که از غیب خبر دهد و از اسرار و امور نهانی سخن بگوید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیب گویی
تصویر غیب گویی
غیب گفتن، خبر دادن از اسرار و امور نهانی
فرهنگ فارسی عمید
(غَ / غِ)
عمل شخص غیبگو. خبر دادن از نهان. گفتن غیب. پیشگویی. رجوع به غیب و غیبگو شود
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ / کِ شَ دَ / دِ)
عیب گوینده. عیب گو. بدگوی. (ناظم الاطباء). شمارندۀ عیب و بدی:
تو عیب کسان هیچ گونه مجوی
که عیب آورد بر تو بر عیبگوی.
فردوسی.
عیب گویانم حکایت پیش جانان گفته اند
من خود این پیدا همی گویم که پنهان گفته اند.
سعدی.
چند گویی که بداندیش و حسود
عیبگویان من مسکینند.
سعدی.
گه بیخبران و عیبگویان از پس
منسوب کنندم به هوی و به هوس.
سعدی (کلیات چ فروغی ص 675)
لغت نامه دهخدا
(غَ / غِ)
رجوع به غیبگویی شود
لغت نامه دهخدا
(بَ نَ / نِ طَ لَ)
غیبگوی. کسی که از چیزهای پنهان خبر میدهد. (فرهنگ نظام). آنکه از امور نهانی و اسرار مردم خبر دهد. (ناظم الاطباء). آنکه غیب گوید. خبردهنده از غیب و نهان. رجوع به غیب شود، رمال و فالگیر و فالگو. (ناظم الاطباء). کاهن
لغت نامه دهخدا
تصویری از عذبگوی
تصویر عذبگوی
پاکیزه گوی استاد سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیبت گوی
تصویر غیبت گوی
پالاده
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه از پیش گویدکسی که از قبل گفتن آغازد، آنکه قبل از وقوع امور از آنها خبر دهد، آنکه در حضور شاهان و بزرگانزایران و واردان را بشناساندمعرف: مرو فارا طبع محمود تو آمد پیشگو مر سخارادست مسعود تو آمد ترجمان. (ازرقی)، کسی که سپاهیان را پیش شاهان سان دهد عارض لشکر، کسی که مقاصد مردم را بخدمت شاهان و بزرگان عرض کند امیر عرض مرعرض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیبگو
تصویر غیبگو
خبر دادن از اسرار نهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیبگویی
تصویر غیبگویی
حالت و عمل غیبگوی اخبار از مغیبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیب گویی
تصویر غیب گویی
خبر دادن از رازهای پنهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیبگو
تصویر غیبگو
پیشگو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
Quirkiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
originalité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
keanehan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
ความแปลก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
ajabu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
gariplik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
奇妙
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
怪癖
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
תַּפְרִיט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
기이함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
Eigenartigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
विचित्रता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
eigenaardigheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
bizzarria
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
peculiaridad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
peculiaridade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
dziwaczność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
дивність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
странность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از غریبگی
تصویر غریبگی
অদ্ভুততা
دیکشنری فارسی به بنگالی