معنی غیب گویی
- غیب گویی
- غیب گفتن، خبر دادن از اسرار و امور نهانی
واژههای مرتبط با غیب گویی
غیب گویی
- غیب گویی
- خبر دادن از رازهای پنهان
غیب گویی
- غیب گویی
- پیش بینی، پیشگویی، فالگویی
غیبگویی
- غیبگویی
- حالت و عمل غیبگوی اخبار از مغیبات
غیبگویی
- غیبگویی
- عمل شخص غیبگو. خبر دادن از نهان. گفتن غیب. پیشگویی. رجوع به غَیب و غیبگو شود
چرب گویی
- چرب گویی
- چرب زبانی، شیرین سخنی
عیب جویی
- عیب جویی
- تفحص عیب و خطای دیگران، نکته گیری، خرده گیری
غیبت گوی
- غیبت گوی
- پالاده
غلط گویی
- غلط گویی
- غلط گفتن خطا گویی
نیک گویی
- نیک گویی
- درباره دیگران سخن نیگو گفتن، زبان آوری فصاحت
