معنی غیاش - جستجوی لغت در جدول جو

غیاش

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غیاث — تصویر غیاث

(پسرانه)

فریادرس، از نامهای خداوند

فرهنگ نامهای ایرانی

پارچۀ زرد رنگی که در قدیم جهودان به لباس خود بر روی کتف می دوختند تا معلوم شود که از قوم یهود هستند، پاره زرد، عسلی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از ریاش — تصویر ریاش

مال و معاش

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از غیاب — تصویر غیاب

غایب شدن، ناپدید شدن، دور شدن از نظر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از طیاش — تصویر طیاش

سبک عقل، ویژگی کسی که ارادۀ ثابت ندارد

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از غیاث — تصویر غیاث

فریادرسی، فریادرس، از نام های خدای تعالی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از غراش — تصویر غراش

زخمی که از خراشیدگی به هم رسد، خراش، خشم و غضب، اندوه

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از عیاش — تصویر عیاش

بسیار عیش کننده، نیکوحال، بسیار خوش گذران، اهل عیش و نوش

فرهنگ فارسی عمید

(خَ)

نسبت است مر خیش را و خیاش خیش فروش است و خیش لباس کلفتی است از کتان. (از انساب سمعانی)

لغت نامه دهخدا

تصویری از غباش — تصویر غباش

رزخور گونه ای سوسک آسیب رسان به تاک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از غیاص — تصویر غیاص

آب بازی در آب فرو شدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ریاش — تصویر ریاش

جمع ریش، پرهای مرغ جامه پاکیزه، فراخی سال

فرهنگ لغت هوشیار

سبکسر، سبکبال مرد سبک سبکسر، آنکه اراده ثابت ندارد و سرگردان باشد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از فیاش — تصویر فیاش

بوف نر، خرامنده: مرد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از عیاش — تصویر عیاش

نیکو حال، خوب زندگانی کننده، خوشگذارن

فرهنگ لغت هوشیار

فریاد رس، فریاد رسی چیزی که بدان مخلصی یابند، فریادرس، نامی از نامهای خدای متعال، فریادرسی اغاثه، فریاد خواهی پناه خواهی

فرهنگ لغت هوشیار

پاره زرد که جد دینان نا گزیر به جامه خود می دوخته اند تا شناخته گردند اسلیک پاره ای باشد برنگی جز رنگ جامه که جهودان در قدیم بر کتف می دوختند تا از مسلمانان تشخیص داده شوند عسلی پاره زرد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از غیاب — تصویر غیاب

غایب شدن، ناپدید شدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از غیاض — تصویر غیاض

جمع غیضه، از ریشه پارسی غیشه ها بیشه ها آبگیر ها

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از غیاف — تصویر غیاف

ریش دراز

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از غیال — تصویر غیال

شیر از جانوران

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از غطاش — تصویر غطاش

تیرگی شب

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از غشاش — تصویر غشاش

آغاز تاریکی، پسین تاریکی، ناگوار چون می بد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از غراش — تصویر غراش

زخمی که از خراشیدگی به هم رسد خراش، قهر غضب کردن خشم، اندوه غم

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از غیاط — تصویر غیاط

جمع غائط، پسته ها پلیدی ها

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از طیاش — تصویر طیاش

سبکسر، کسی که اراده ثابت ندارد

فرهنگ فارسی معین

تصویری از غراش — تصویر غراش

((غَ))

پریشانی، آشفتگی، گراش، خراش، کراش

فرهنگ فارسی معین

تصویری از غراش — تصویر غراش

((غَ))

زخم ناشی از خراشیدگی، قهر، خشم، اندوه

فرهنگ فارسی معین

تصویری از عیاش — تصویر عیاش

((عَ یّ))

خوش گذران

فرهنگ فارسی معین

تصویری از غیار — تصویر غیار

((غِ))

عسلی، پارچه ای زرد رنگ که جهودان به لباس خود می دوختند تا از مسلمانان قابل تشخیص باشند

فرهنگ فارسی معین

تصویری از غیاث — تصویر غیاث

فریادرس، از نام های خداوند

فرهنگ فارسی معین

تصویری از غیاب — تصویر غیاب

غایب شدن، ناپدید شدن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از غیاب — تصویر غیاب

نبود

فرهنگ واژه فارسی سره

ولخرجی، ایّاش

دیکشنری اردو به فارسی