دهخدا، ابوالمعالی، از شعرای عهد سلاجقه و با حکیم سنائی و مختاری غزنوی معاصر و علو طبعش از اشعارش ظاهر و در فضل و کمال در زمان خود نادر بوده و از اشعار اوست: ماه است ترا چهره و مشک است ترا زلف سرو است ترا قامت و سیم است ترا بر تا زلف و خط و لعل تو و چشم تو ای دوست در خاطر و معنی شده در صورت و دفتر خاطر همه مرجان شد و معنی همه لؤلؤ صورت همه معنی شد و دفتر همه عبهر خورد از لبت آن زلف پر از عنبر تو می ورنه لبت آلوده چرا گشت به عنبر ای کرده تبه عیش من ای زلف بت من عیشی نشناسم بجهان زآن تو خوشتر زیرا که ترا مسکن از آن چهرۀ زیباست زیرا که توئی ساکن آن عارض دلبر، (ریحانه الادب ج 2)، و رجوع به دهخدا ... شود
دهخدا، ابوالمعالی، از شعرای عهد سلاجقه و با حکیم سنائی و مختاری غزنوی معاصر و علو طبعش از اشعارش ظاهر و در فضل و کمال در زمان خود نادر بوده و از اشعار اوست: ماه است ترا چهره و مشک است ترا زلف سرو است ترا قامت و سیم است ترا بر تا زلف و خط و لعل تو و چشم تو ای دوست در خاطر و معنی شده در صورت و دفتر خاطر همه مرجان شد و معنی همه لؤلؤ صورت همه معنی شد و دفتر همه عبهر خورد از لبت آن زلف پر از عنبر تو می ورنه لبت آلوده چرا گشت به عنبر ای کرده تبه عیش من ای زلف بت من عیشی نشناسم بجهان زآن ِ تو خوشتر زیرا که ترا مسکن از آن چهرۀ زیباست زیرا که توئی ساکن آن عارض دلبر، (ریحانه الادب ج 2)، و رجوع به دهخدا ... شود
ناحیۀ بلاساقون به تسمیۀ مغولان: به حدود بلاساقون آمدند و اکنون مغولان آن را غربالیغ میخوانند. غزبالیغ. غوبالیغ. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 87). رجوع به بلاساقون شود
ناحیۀ بلاساقون به تسمیۀ مغولان: به حدود بلاساقون آمدند و اکنون مغولان آن را غربالیغ میخوانند. غزبالیغ. غوبالیغ. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 87). رجوع به بلاساقون شود
بالغ، ظاهراً در ترکی مغولی بمعنی آبادی و شهر است، مرحوم اقبال در تاریخ مغول گوید: پس از آنکه مغول بامیان را زیرو رو کردند آنرا از آن تاریخ ببعد ’ماوبالیغ’ یعنی آبادی بد نامیدند، (تاریخ مغول ص 58)، و خان بالیغ (شهرخان) نام پکن است، و رجوع به بالغ و خان بالغ شود
بالغ، ظاهراً در ترکی مغولی بمعنی آبادی و شهر است، مرحوم اقبال در تاریخ مغول گوید: پس از آنکه مغول بامیان را زیرو رو کردند آنرا از آن تاریخ ببعد ’ماوبالیغ’ یعنی آبادی بد نامیدند، (تاریخ مغول ص 58)، و خان بالیغ (شهرخان) نام پکن است، و رجوع به بالغ و خان بالغ شود
گربالی، گربال فروش منسوب به غربال، غربال فروش. یا استخوان غربالی. عظم غربالی. یا طشت غربالی. آسمان. یا عظم غربالی. یکی از استخوان هایی است که در ساختمان جمجمه شرکت می کند. این استخوان فرد است و در خط وسط و عقب پیشانی و در جلو استخوان شب پره قرار دارد و سقف حفره های بینی را می سازد. استخوان مذکور به شکل ترازویی است که یک قسمت قایم و یک قسمت افقی دارد و دارای دو قسمت طرفی نیز می باشد قسمت قایم این استخوان دارای دو جزو است: یکی زایده تاج خروسی که داخل کاسه سر می شود و دیگری تحتانی که صفحه عمودی است و در تشکیل دیواره وسطی بینی شرکت می کند. صفحه افقی دارای سوراخهایی است که صفحه غربالی نام دارد و ریشه های عصب شامه از این استخوانها وارد بینی می شوند استخوان پرویزنی مصفات
گربالی، گربال فروش منسوب به غربال، غربال فروش. یا استخوان غربالی. عظم غربالی. یا طشت غربالی. آسمان. یا عظم غربالی. یکی از استخوان هایی است که در ساختمان جمجمه شرکت می کند. این استخوان فرد است و در خط وسط و عقب پیشانی و در جلو استخوان شب پره قرار دارد و سقف حفره های بینی را می سازد. استخوان مذکور به شکل ترازویی است که یک قسمت قایم و یک قسمت افقی دارد و دارای دو قسمت طرفی نیز می باشد قسمت قایم این استخوان دارای دو جزو است: یکی زایده تاج خروسی که داخل کاسه سر می شود و دیگری تحتانی که صفحه عمودی است و در تشکیل دیواره وسطی بینی شرکت می کند. صفحه افقی دارای سوراخهایی است که صفحه غربالی نام دارد و ریشه های عصب شامه از این استخوانها وارد بینی می شوند استخوان پرویزنی مصفات