جدول جو
جدول جو

معنی غوانس - جستجوی لغت در جدول جو

غوانس
یکی از اطبای یونان قدیم است که در زمان فترت میان مینس و برمانیدس دو طبیب معروف از اطبای هشتگانه مشهور، زندگانی میکرده است. رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 22 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گذشت و اغماضی که در جریان کاری با نادیده گرفتن مقررات نسبت به کسی اعمال می کنند، ارفاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوانی
تصویر غوانی
غانیه ها، زنانی که به واسطۀ زیبایی خود بی نیاز از زینت باشند، جمع واژۀ غانیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوانس
تصویر اوانس
دختران جوان
فرهنگ فارسی عمید
(غَ)
یوم غواس، روز که در آن شکست و هزیمت و خون واقع شود. (از منتهی الارب) (آنندراج). روزی که در آن هزیمت و تشلیح (لخت کردن) باشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
جمع واژۀ غانیه، بمعنی زنی که بشوی خود خوش باشد و بحسن خویش از زیور و آرایش بی نیاز بود. (غیاث اللغات) (آنندراج) (اقرب الموارد) غوان. (از اقرب الموارد). رجوع به غانیه شود، زنان آوازخوان. (از اقرب الموارد) :
بزی با امانی و حور قبابی
برود و غوانی و لحن اغانی.
منوچهری.
مقام غوانی گرفته نوایح
بساط عنادل سپرده عناکب.
امیرمعزی.
مصاحبت غوانی و مداومت شراب ارغوانی. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(عَ نِ)
جمع واژۀ عانس. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به عانس شود
لغت نامه دهخدا
(قَ نِ)
جمع واژۀ قونس. (ناظم الاطباء). رجوع به قونس شود، اسم سنگدان است که برومی کیلان و به یونانی شعر سمعون نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قوانص شود
لغت نامه دهخدا
(خَ نِ)
واحد اندازه ای است معادل سه لیتر. (از ترجمه ابن البیطار ج 1 ص 60)
لغت نامه دهخدا
(غَ نِنْ)
رجوع به غوانی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از آوانس
تصویر آوانس
فرانسوی پیش پرداخت پیش مزد پیش بها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع غانیه، زنان بساز بی نیازان از آرایش: زن برنا زنان پاک جمع غانیه زنانی که به سبب جمال خود از زیور بی نیاز باشند زنان جمیل: گروهی آن را خود غنیه خوانده که مغنی شیوه ایست از طلب غوانی افکار دبیرانه، زنان آواز خوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوانس
تصویر عوانس
جمع عانس، دختران ترشیده بی شوی ماندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوانس
تصویر خوانس
واحد اندازه گیری معادل سه لیتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آوانس
تصویر آوانس
ارفاق، امتیاز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوانس
تصویر اوانس
((اَ نِ))
جمع آنسه، خوش طبعان، نیک نفسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غوانی
تصویر غوانی
((غَ))
جمع غانیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آوانس
تصویر آوانس
پیش بها، پیش پرداخت، پیش مزد
فرهنگ واژه فارسی سره