جدول جو
جدول جو

معنی غندر - جستجوی لغت در جدول جو

غندر
جوان فربه و ستبر
تصویری از غندر
تصویر غندر
فرهنگ لغت هوشیار
غندر
جوان فربه و ستبر
تصویری از غندر
تصویر غندر
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

هویجی باشد که در آتش داخل کنند و بر سه قسم است، چغندر قند، چغندر رسمی، و چغندر فرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چغندر
تصویر چغندر
گیاهی از خانوادۀ اسفناجیان، با ریشۀ غده ای و قندی، ریشۀ غده ای و مخروطی شکل این گیاه مصرف خوراکی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چغندر
تصویر چغندر
((چُ غُ دَ))
چگندر، چندر، گیاهی است از تیره اسفنجیان دارای برگ های درشت و پهن که مواد غذایی آن در ریشه ستبرش اندوخته است و بر سه قسم است، چغندر رسمی، چغندر فرنگی و چغندر قند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تندر
تصویر تندر
(دخترانه)
تن (فارسی) + در (عربی) آنکه بدنی سفید و درخشان چون در دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
محلی است که قافله و تجار در آن جا بسیار آمد و رفت می کنند، شهری که بر کناره دریای محیط واقع باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کندر
تصویر کندر
(پسرانه)
صمغی خوشبو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان تورانی سپاه ارجاسپ وزیر لهراسپ پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تندر
تصویر تندر
رعد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جندر
تصویر جندر
جامه، پوشاک
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره اسفناجیان و یکی از گونه های گیاه پازی میباشد و دارای انواع متعدد است. چغندر معمولی گیاهی است دو ساله در سال اول مواد غذایی را در ریشه ستبرش اندوخته میکند و در سال دوم گل و بذر میدهد. چغندر معمولی در حدود 2 تا 6 مواد قندی دارد پنجر پنجار. یا چغندر قند. گونه ای از چغندر که برای استفاده از قند ذخیره شده در ریشه اش کشت میشود و در کارخانه های قند سازی قند آنرا استخراج میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندر
تصویر اندر
درون، داخل، تو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تندر
تصویر تندر
بانگ رعد، صدا پیچیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سندر
تصویر سندر
صاحب جمال و خوش صورت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندر
تصویر اندر
در، تو، درون، در میان،
(پیشوند) بر سر افعال درمی آید مثلاً اندرآمدن (در آمدن)، اندرافتادن (درافتادن)،
(پسوند) در آخر اسم (معمولاً اعضای خانواده) درمی آید و معنی خوانده یا ناتنی می دهد مثلاً پدراندر (پدرخوانده)، مادراندر (مادرخوانده)، پسراندر (پسرناتنی)، خواهراندر (خواهرناتنی)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جندر
تصویر جندر
جامه، رخت، پوشیدنی، پوشاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غادر
تصویر غادر
غدر کننده، خائن، بی وفا، عهدشکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کندر
تصویر کندر
صمغی سفید، نرم، خوش بو و شیرین که از درختی خاردار شبیه درخت مورد گرفته می شود و هنگام سوختن بوی خوشی می پراکند و در دندان پزشکی جهت قالب گیری دندان به کار می رفته، بستج، رماس، مصطکی، بستخ، رماست، کندر رومی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلندر
تصویر غلندر
قلندر، مجرد، بی قید و از دنیاگذشته، درویش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غنجر
تصویر غنجر
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غنده
تصویر غنده
هر چیز پیچیده و گلوله شده، پنبۀ زده شده که گلوله کرده باشند برای رشتن، گلولۀ پنبۀ زده شده، پنجک، پاغند،
در علم زیست شناسی عنکبوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غندش
تصویر غندش
غنده، هر چیز پیچیده و گلوله شده، پنبۀ زده شده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند، پنبۀ گلوله شده، بندک، بنجک، پنجک، کندش، بندش، پندش، کلن، غند، گل غنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غادر
تصویر غادر
مرد بیوفا، غدیر
فرهنگ لغت هوشیار
بوی بد. فراهم آمده جمع شده، پنبه گرد و گلوله کرده گلوله پنبه که آماده رشتن است، گلوله خمیر نان، کلوج کلوچه، نفیر غندرود غنده رود، عنکبوت، رتیلا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غندش
تصویر غندش
پنبه برزده گرد کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غندز
تصویر غندز
پارسی تازی گشته کندز سگ آبی -2 می، شب سیاه به گواژ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنجر
تصویر غنجر
سرخیی که زنان در روی مالند گلگونه غازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنثر
تصویر غنثر
نادان، گول، فرومایه ناکس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلندر
تصویر غلندر
بمعنای شخص بی پروا از دنیا که سالک راه خدا باشد
فرهنگ لغت هوشیار
از کندوره سنسکریت کندر بناست شهر بلد مدینه: بیابان بی آب و کوه شکسته دو صد ره فزونست از شهر و کندر. (ناصر خسرو) صمغی است خوشبو که از درخت کندر هندی بدست آورند. و جهت استفاده از رایحه مطبوعش آنرا در آتش ریزند. کندر را از درختان دیگر از جمله درختان تیره کاج و صنوبر میتوان بدست آورد ولی نوع مرغوب آن همان کندر هندی است که سرخ رنگ است و انواع دیگر کندر ها سفید رنگند. یا کندر حبشی. گونه ای کندر سفید رنگ که از انواع سرو کوهی و عرعر حاصل میشود ولی بمرغوبی کندر هندی نیست. یا کندر رومی. یا کندر هندی. درختی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ از تیره بور سراسه که بومی هندوستان است و آنرا از صمغی خوشبوی بنام کندر استخراج میکنند لبان لیبانون شجره اللبان درخت کندر عسلبند
فرهنگ لغت هوشیار
و در و اندر: تدبیر صد رنگ افگنیبر روم و بر زنگ افگنی وندر میان جنگ افگنی فی اصطناع لایری. (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندر
تصویر اندر
((اَ دَ))
در، تو، در میان، گاه به صورت پیشوند بر سر افعال می آید و معنی داخل شدن می دهد، اندر آمدن، اندر افتادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بندر
تصویر بندر
((بَ دَ))
محلی است در ساحل دریا یا رودخانه که محل توقف و بارگیری است، بندرگاه، لنگرگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تندر
تصویر تندر
((تُ دَ))
رعد، آسمان غرش، تندور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جندر
تصویر جندر
((جَ دَ))
رخت، جامه
فرهنگ فارسی معین