حسین بن عبدالله غنادوستی سرخسی، مکنی به ابوعبدالله. ادیب و شاعر و فقیه بود. نزد قاضی ابوالفضل حارثی و قاضی ابی الحرث حارثی تفقه کرد، و از ابونصر محمد بن علی بن حجاج سرخسی حدیث شنید. این اشعار از اوست: تبشر فی المنی ببقاء نفسی و شیب الرأس ینذر بالتفانی الی کم ذا التسلی بالتمنی و کم هذا التمادی فی التوانی ؟! اترضی أن تعیش و انت راض من الدنیا بتعلیل الامانی. (انساب سمعانی ورق 411 الف) (اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 178)
حسین بن عبدالله غنادوستی سرخسی، مکنی به ابوعبدالله. ادیب و شاعر و فقیه بود. نزد قاضی ابوالفضل حارثی و قاضی ابی الحرث حارثی تفقه کرد، و از ابونصر محمد بن علی بن حجاج سرخسی حدیث شنید. این اشعار از اوست: تبشر فی المنی ببقاء نفسی و شیب الرأس ینذر بالتفانی الی کم ذا التسلی بالتمنی و کم هذا التمادی فی التوانی ؟! اترضی أن تعیش و انت راض من الدنیا بتعلیل الامانی. (انساب سمعانی ورق 411 الف) (اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 178)
وی پسر مصاحب بیگ افغانی است. در جنگی که بحوالی قلعۀ ناحیۀ النگ افغانستان اتفاق افتاد و همایون شاه پادشاه بابری هندوستان قصد حمله به این قلعه کرد، میزرا کامران که قبلاً بر قلعه دست یافته بود سه پسر خردسال ناموس بیگ را بقتل آورد و از دیوار قلعه بپایین انداخت مردم درونی و بیرونی قلعه از بی مروتی میرزا کامران آزرده خاطر گشتند و سرداربیگ پسر قراچه بیگ و خدادوست پسر میرزا مصاحب بیگ را بکنگره های قلعه بسته و آویختند. رجوع به تاریخ شاهی ص 319 و اکبرنامه ص 264 شود
وی پسر مصاحب بیگ افغانی است. در جنگی که بحوالی قلعۀ ناحیۀ النگ افغانستان اتفاق افتاد و همایون شاه پادشاه بابری هندوستان قصد حمله به این قلعه کرد، میزرا کامران که قبلاً بر قلعه دست یافته بود سه پسر خردسال ناموس بیگ را بقتل آورد و از دیوار قلعه بپایین انداخت مردم درونی و بیرونی قلعه از بی مروتی میرزا کامران آزرده خاطر گشتند و سرداربیگ پسر قراچه بیگ و خدادوست پسر میرزا مصاحب بیگ را بکنگره های قلعه بسته و آویختند. رجوع به تاریخ شاهی ص 319 و اکبرنامه ص 264 شود
که دوست نباشد، که مهربان نیست، نامهربان: و از دست زنان نادوست و ناکدبانو بگریز که گفته اند کدخدا رود بود وکدبانو رودبند اما نه چنانکه چیز ترا در دست گیرد ونگذارد که تو بر چیز خود مالک باشی، (قابوسنامه)
که دوست نباشد، که مهربان نیست، نامهربان: و از دست زنان نادوست و ناکدبانو بگریز که گفته اند کدخدا رود بود وکدبانو رودبند اما نه چنانکه چیز ترا در دست گیرد ونگذارد که تو بر چیز خود مالک باشی، (قابوسنامه)