جمع واژۀ غنیمه. (اقرب الموارد). مالهای غنیمت. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به غنیمه و غنیمت شود: صدوبیست سر فیل از آن فتح در مرابط فیلان خاص افزود با غنائم بسیار از اموال و اسلحه. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 259). چندان غنائم جمع کرد که آب و آتش نخوردی. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 425)
جَمعِ واژۀ غَنیمه. (اقرب الموارد). مالهای غنیمت. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به غنیمه و غنیمت شود: صدوبیست سر فیل از آن فتح در مرابط فیلان خاص افزود با غنائم بسیار از اموال و اسلحه. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 259). چندان غنائم جمع کرد که آب و آتش نخوردی. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 425)
خانقاه ابوالغنائم محمد بن الشیخ مزین متوفی در 683 هجری قمری است. وی از مشایخ طریق بوده و درویشان بسیار در این زاویه بخدمت او رسیده اند. این خانقاه اکنون در قاهره موجود و بزاویۀ ابی الغنائم معروف است. (از تحفه الاحباب و تعلیقات آن کتاب ص 24، 25، 26)
خانقاه ابوالغنائم محمد بن الشیخ مزین متوفی در 683 هجری قمری است. وی از مشایخ طریق بوده و درویشان بسیار در این زاویه بخدمت او رسیده اند. این خانقاه اکنون در قاهره موجود و بزاویۀ ابی الغنائم معروف است. (از تحفه الاحباب و تعلیقات آن کتاب ص 24، 25، 26)
خفته. خوابیده. (آنندراج). خسپنده. (شمس اللغات) (ناظم الاطباء). مضطجع. (المنجد). مقابل یقظ به معنی بیدار. (از غیاث اللغات). به خواب رفته. آرامیده. خسبیده. خسبنده. خواب کننده. نعت است از نوم: همچنین دنیا که حلم نائم است خفته پندارد که این خود قائم است. مولوی. ج، نیام، نوّم، نیّم، نیّم، نوّام، نیّام، نوم، نائمین. - لیل نائم، شب آرمیده. (منتهی الارب). ینام فیه. (اقرب الموارد) (المنجد)
خفته. خوابیده. (آنندراج). خسپنده. (شمس اللغات) (ناظم الاطباء). مضطجع. (المنجد). مقابل یَقَظ به معنی بیدار. (از غیاث اللغات). به خواب رفته. آرامیده. خسبیده. خسبنده. خواب کننده. نعت است از نوم: همچنین دنیا که حلم نائم است خفته پندارد که این خود قائم است. مولوی. ج، نیام، نُوَّم، نُیَّم، نِیَّم، نُوّام، نُیّام، نَوم، نائمین. - لیل نائم، شب آرمیده. (منتهی الارب). ینام فیه. (اقرب الموارد) (المنجد)
ابوالغنائم. در تاریخ گزیده (ص 448) آرد: سلطان (ملکشاه) برنجید (از خواجه نظام الملک) و او را معزول کرد، و جایش به تاج الدین ابوالغنائم نائب ترکان خاتون داد... ابوالمعالی نحاص در این معنی گفت در حق سلطان: ز بوعلی مدد از بو رضا و ازبو سعد شها که شیر به پیش تو همچو میش آمد در آن زمانه ز هرچ آمدی بخدمت تو مبشر ظفر و فتح نامه بیش آمد زبوالغنائم و بوالفضل و بوالمعالی باز زمین مملکتت را ثبات پیش آمد...’ نام و نسب وی از این قرار است: ابوالغنائم ابن دارست مرزبان بن خسرو و فیروز و لقب ویرا تاج الملک هم نوشته اند. رجوع به ابن دارست و ابوالغنائم تاج الملک. و تاج الملک ابوالغنایم در همین لغت نامه شود
ابوالغنائم. در تاریخ گزیده (ص 448) آرد: سلطان (ملکشاه) برنجید (از خواجه نظام الملک) و او را معزول کرد، و جایش به تاج الدین ابوالغنائم نائب ترکان خاتون داد... ابوالمعالی نحاص در این معنی گفت در حق سلطان: ز بوعلی مدد از بو رضا و ازبو سعد شها که شیر به پیش تو همچو میش آمد در آن زمانه ز هرچ آمدی بخدمت تو مبشر ظفر و فتح نامه بیش آمد زبوالغنائم و بوالفضل و بوالمعالی باز زمین مملکتت را ثبات پیش آمد...’ نام و نسب وی از این قرار است: ابوالغنائم ابن دارست مرزبان بن خسرو و فیروز و لقب ویرا تاج الملک هم نوشته اند. رجوع به ابن دارست و ابوالغنائم تاج الملک. و تاج الملک ابوالغنایم در همین لغت نامه شود
دجاجی. محدّث است. در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند. محمد بن علی بن فارس بن علی بن عبدالله بن الحسین بن القاسم معروف به ابن المعلم الواسطی الهرثی ملقب به نجم الدین. رجوع به ابن المعلم محمد بن علی شود
دجاجی. محدّث است. در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند. محمد بن علی بن فارس بن علی بن عبدالله بن الحسین بن القاسم معروف به ابن المعلم الواسطی الهرثی ملقب به نجم الدین. رجوع به ابن المعلم محمد بن علی شود
ابن علی بن حسین اتردی، مکنی به ابوالغنائم، طبیب و حکیم عراقی. از مردم بغداد، و در طب به استادی و حذاقت و جودت علم وعمل مشهور بود. وی بر کتب طبی و فلسفی تعلیقات و حواشی نوشته و نیز کتابی درباره ’لذت در خواب در چه وقت حاصل میشود’ برای ابونصر تکریتی پزشک ابن مروان تألیف کرد. (عیون الانباء فی طبقات الاطباء ج 1 ص 297)
ابن علی بن حسین اتردی، مکنی به ابوالغنائم، طبیب و حکیم عراقی. از مردم بغداد، و در طب به استادی و حذاقت و جودت علم وعمل مشهور بود. وی بر کتب طبی و فلسفی تعلیقات و حواشی نوشته و نیز کتابی درباره ’لذت در خواب در چه وقت حاصل میشود’ برای ابونصر تکریتی پزشک ابن مروان تألیف کرد. (عیون الانباء فی طبقات الاطباء ج 1 ص 297)
منسوب به غناء. رجوع به غناء شود. - شعر غنائی یا موسیقی، شعری است که حاکی از عواطف و احساسات روحی باشد. فخر، حماسه، حکمت و تعلیم، مدح، هجا، رثاء، تشبیب، وصف مناظر و نظایر آنها همگی در این قسم داخل هستند. (تاریخ ادبیات ایران تألیف جلال همایی ج 1 ص 96)
منسوب به غِناء. رجوع به غناء شود. - شعر غنائی یا موسیقی، شعری است که حاکی از عواطف و احساسات روحی باشد. فخر، حماسه، حکمت و تعلیم، مدح، هجا، رثاء، تشبیب، وصف مناظر و نظایر آنها همگی در این قسم داخل هستند. (تاریخ ادبیات ایران تألیف جلال همایی ج 1 ص 96)
صورتی است از ابوالغنائم، که کنیۀ اشخاص است: اولاً کل کیا بزرگمید ملعون است و... هتۀ دزد (هندزرد) بلغنائم گوره خر اصفهانی علیهم لعائن الله. (کتاب النقض ص 474). و رجوع به ابوالغنائم شود، سپیددست وپا شدن اسب تا ران. (منتهی الارب). بالا رفتن سپیدی و تحجیل اسب تا ران وی. (از اقرب الموارد). بلق، متحیر گردیدن. (منتهی الارب)
صورتی است از ابوالغنائم، که کنیۀ اشخاص است: اولاً کل کیا بزرگمید ملعون است و... هتۀ دزد (هندزرد) بلغنائم گوره خر اصفهانی علیهم لعائن الله. (کتاب النقض ص 474). و رجوع به ابوالغنائم شود، سپیددست وپا شدن اسب تا ران. (منتهی الارب). بالا رفتن سپیدی و تحجیل اسب تا ران وی. (از اقرب الموارد). بَلق، متحیر گردیدن. (منتهی الارب)
ابن اوس بن غنام خزرجی بیاضی بدری صحابی است (منتهی الارب). (از تاج العروس). در تاریخ اسلام، صحابی عنوانی است که به یاران و همراهان راستین پیامبر اسلام (ص) داده می شود. این افراد در گسترش اسلام، نشر قرآن و حفظ سنت نبوی نقش بی بدیلی ایفا کردند. بسیاری از آنان در جنگ های صدر اسلام حضور داشتند و از اسلام دفاع کردند. از صحابه است و نام او در اهل بدر آمده. پسر وی ابن غنام نیز از صحابه و راویان حدیث از رسول خداست. رجوع به الاستیعاب ص 517 ومنتهی الارب شود. صاحب قاموس وی را مکنی به ابوعیاض میداند، ولی صاحب تاج العروس گوید: من این را در فرهنگها نیافتم و وی (ابوعیاض) پدر عبدالرحمان است ابن محمد بن غنام نجدی متوفی به سال 1237 هجری قمری فقیهی حنبلی بود. رجوع به معجم المؤلفین ج 8 ص 41 شود
ابن اوس بن غنام خزرجی بیاضی بدری صحابی است (منتهی الارب). (از تاج العروس). در تاریخ اسلام، صحابی عنوانی است که به یاران و همراهان راستین پیامبر اسلام (ص) داده می شود. این افراد در گسترش اسلام، نشر قرآن و حفظ سنت نبوی نقش بی بدیلی ایفا کردند. بسیاری از آنان در جنگ های صدر اسلام حضور داشتند و از اسلام دفاع کردند. از صحابه است و نام او در اهل بدر آمده. پسر وی ابن غنام نیز از صحابه و راویان حدیث از رسول خداست. رجوع به الاستیعاب ص 517 ومنتهی الارب شود. صاحب قاموس وی را مکنی به ابوعیاض میداند، ولی صاحب تاج العروس گوید: من این را در فرهنگها نیافتم و وی (ابوعیاض) پدر عبدالرحمان است ابن محمد بن غنام نجدی متوفی به سال 1237 هجری قمری فقیهی حنبلی بود. رجوع به معجم المؤلفین ج 8 ص 41 شود