ماست. (مهذب الاسماء). شیر جوشاندۀ سطبرشده و ماست. (منتهی الارب) (آنندراج). شیری که بجوشانند تا غلیظ شود. (از اقرب الموارد) ، گیاه سبز زیر گیاه خشک رسته، و علف تر زیر خشک مانده. (منتهی الارب) (آنندراج). غمیس. (اقرب الموارد)
ماست. (مهذب الاسماء). شیر جوشاندۀ سطبرشده و ماست. (منتهی الارب) (آنندراج). شیری که بجوشانند تا غلیظ شود. (از اقرب الموارد) ، گیاه سبز زیر گیاه خشک رسته، و علف تر زیر خشک مانده. (منتهی الارب) (آنندراج). غَمیس. (اقرب الموارد)
جایی است در نزدیکی مدینه میان رابغ و جحفه. کثیر گوید: قم تأمل فأنت ابصر منی هل تری بالغمیم من اجمال ؟ قاضیات لبانه من مناخ و طواف و موقف بالخیال فسقی الله منتوی ام عمرو حیث امت به صدور الرحال ! رجوع به معجم البلدان شود
جایی است در نزدیکی مدینه میان رابغ و جحفه. کثیر گوید: قم تأمل فأنت ابصر منی هل تری بالغمیم من اجمال ؟ قاضیات لبانه من مناخ و طواف و موقف بالخیال فسقی الله منتوی ام عمرو حیث امت به صدور الرحال ! رجوع به معجم البلدان شود
آنچه در جنگ به قهر و غلبه از دشمن بگیرند، غنیمت، دشمن، برای مثال خویشتن دارد او دو هفته نگاه / هم بر آن سان که از غنیم غنیم (ابوحنیفۀ اسکافی - شاعران بی دیوان - ۵۹۲)
آنچه در جنگ به قهر و غلبه از دشمن بگیرند، غنیمت، دشمن، برای مِثال خویشتن دارد او دو هفته نگاه / هم بر آن سان که از غنیم غنیم (ابوحنیفۀ اسکافی - شاعران بی دیوان - ۵۹۲)
بدهکار وامدار، وامخواه از واژگان دو پهلو وامدار مقروض بدهکار، جمع غرماء، وامخواه (از اضداد)، آنکه بر او مالی ادعا شود، تاوان زده، یکی از سبعه منحوسه یکی از هفت کوکب نحس
بدهکار وامدار، وامخواه از واژگان دو پهلو وامدار مقروض بدهکار، جمع غرماء، وامخواه (از اضداد)، آنکه بر او مالی ادعا شود، تاوان زده، یکی از سبعه منحوسه یکی از هفت کوکب نحس