نبات خرد انبوه. (مهذب الاسماء). دانه بهمی ̍، گیاهی است، یا گیاه اندک سبز، یا گیاه سبز که زیر گیاه خشک برآمده باشد، یا گیاه در بن گیاه دیگر. ج، اغمراء، آب بسیار. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
نبات خرد انبوه. (مهذب الاسماء). دانه بَهمی ̍، گیاهی است، یا گیاه اندک سبز، یا گیاه سبز که زیر گیاه خشک برآمده باشد، یا گیاه در بن گیاه دیگر. ج، اَغمِراء، آب بسیار. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
باطن انسان، اندرون دل، اندیشه و راز نهفته در دل، در دستور زبان علوم ادبی کلمه یا حرفی که به جای اسم قرار می گیرد و دلالت بر شخص یا شیء می کند ضمیر منفصل: در دستور زبان علوم ادبی ضمیری که به تنهایی ذکر می شود مانند من، تو، او و آن ضمیر متصل: در دستور زبان علوم ادبی ضمیری که به تنهایی استعمال نمی شود و به آخر اسم یا فعل می چسبد مانند «م»، «ت» و «ش» در «کتابم»، «کتابت» و «کتابش» ضمیر غایب: در دستور زبان علوم ادبی ضمیری که دربارۀ شخصی که حضور ندارد به کار برود مانند او، وی و ایشان
باطن انسان، اندرون دل، اندیشه و راز نهفته در دل، در دستور زبان علوم ادبی کلمه یا حرفی که به جای اسم قرار می گیرد و دلالت بر شخص یا شیء می کند ضَمیر منفصل: در دستور زبان علوم ادبی ضمیری که به تنهایی ذکر می شود مانند من، تو، او و آن ضَمیر متصل: در دستور زبان علوم ادبی ضمیری که به تنهایی استعمال نمی شود و به آخر اسم یا فعل می چسبد مانند «م»، «ت» و «ش» در «کتابم»، «کتابت» و «کتابش» ضَمیر غایب: در دستور زبان علوم ادبی ضمیری که دربارۀ شخصی که حضور ندارد به کار برود مانند او، وی و ایشان
دور کردن یا دور انداختن چیزی را: غمر به تغمیراً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، غمره مالیدن بر روی جهت صفای رنگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به کاسه آب دادن اسب را برای تنگی آب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
دور کردن یا دور انداختن چیزی را: غمر به تغمیراً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، غمره مالیدن بر روی جهت صفای رنگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به کاسه آب دادن اسب را برای تنگی آب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
همه همگی از مه تا که بش موی گردن، موی رخسار، پوشنده آمرزیدن گناه کسی را مغفرت غفران، بسیار فراوان. یا جم غفیر. گروه بسیار از وضیع و شریف و کوچک و بزرگ، همه جمیع
همه همگی از مه تا که بش موی گردن، موی رخسار، پوشنده آمرزیدن گناه کسی را مغفرت غفران، بسیار فراوان. یا جم غفیر. گروه بسیار از وضیع و شریف و کوچک و بزرگ، همه جمیع