معنی سمیر
- سمیر
- افسانه گو در شب، مصاحب شب، کنایه از دهر، روزگار
واژههای مرتبط با سمیر
سمیر
- سمیر
- قصه گو
سمیر
- سمیر
- زمانه و روزگار
سمیر
- سمیر
- افسانه گو، زمانه، روزگار
سمیر
- سمیر
- صاحب افسانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). صاحب. (آنندراج)
سمیر
- سمیر
- افسانه گو، قصه گو، داستان پرداز، داستان سرا، داستان گو، حکایت گر، قصه سرا، داستان گزار، دهر، روزگار، زمانه
سایر
- سایر
- سیرکننده، رونده
سمیه
- سمیه
- نام مادر عمار یاسر که از اصحاب پیامبر (ص) بود
سمین
- سمین
- چاق، فربه، ارزشمند و عالی معمولاً در مورد سخن و شعر گفته می شود
سمیع
- سمیع
- شنوا، از نامهای خداوند
