جدول جو
جدول جو

معنی غمازک - جستجوی لغت در جدول جو

غمازک
تکۀ کوچک چوب یا چوب پنبه که به ریسمان چنگک ماهیگیری می بندند
تصویری از غمازک
تصویر غمازک
فرهنگ فارسی عمید
غمازک
اغنیشک چوب پنبه ای که به شست ماهیگیری بندند و آن در آب فرو نرود مگر آن که ماهی به کجک (قلاب) افتد این واژه را برای نخستین بار هدایت در فرهنگ انجمن آرا بر گرفته از غماز تازی دانسته و گفته است: (این بلغت عربی ماند که کاف تصغیر پارسیان بر آن افزوده اند چه غمازی مرادف نمامی است و این چوبک نیز از گرفتاری ماهی بشست اعلام می کند) چوبکی که بر ریسمان قلاب و شست ماهیگیری بندند و در آب اندازند و آن چوبک باب فرو نرود و هر گاه ماهی به قلاب آویزد آن چوبک فرو رود و معلوم شود که ماهی به قاب آویخته است
فرهنگ لغت هوشیار
غمازک
((غَ مّ زَ))
چوبکی که بر ریسمان قلاب و شست ماهیگیری بندند و در آب اندازند و آن چوبک به آب فرو نرود و هرگاه ماهی به قلاب آویزد، آن چوبک فرو رود و معلوم شود که ماهی به قلاب آویخته است
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غمازی
تصویر غمازی
غماز بودن، سخن چینی، برای مثال میسرت نشود سرّ عشق پوشیدن / که عاقبت بکند آب دیده غمازی (سعدی۲ - ۵۱۸)، ناز و عشوه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمازه
تصویر غمازه
مؤنث واژۀ غماز، بسیار سخن چین، نمام، فاش کنندۀ راز، اشاره کننده با چشم و ابرو، غمزه کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمازی
تصویر غمازی
سخن چینی غمز نمیمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمازه
تصویر غمازه
دختر یا زن زیبای غمزه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمازی
تصویر غمازی
((غَ مُ))
سخن چینی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غمازه
تصویر غمازه
((غَ مّ زِ یا زَ))
مؤنث غماز، دختر نیکو پیکر در هنگام غمزه و اشاره
فرهنگ فارسی معین
جلویز جلویز روا نبودی زندان و بند بسته تنم اگر نه زلفک مشکین او بدی جلویز (طاهر فضل) جلیز، سخن چین، گواژنده (طعنه زننده کنایه زن)، نمارنده (نمار اشاره ایما)، بر انگیزنده جنباننده بسیار سخن چین نمام، اشاره کننده بچشم و ابرو غمزه کننده، جنباننده به هیجان آورنده، چشم معشوق. یا انگشت غماز. سبابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غماز
تصویر غماز
((غَ مّ))
بسیار سخن چین، اشاره کننده با چشم و ابرو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غماز
تصویر غماز
بسیار سخن چین، نمام، کنایه از فاش کنندۀ راز، اشاره کننده با چشم و ابرو، غمزه کننده
فرهنگ فارسی عمید