وشایت. (مقدمه الادب زمخشری). غماز بودن. سخن چینی. غمز. نمیمه. رجوع به غمّاز شود: چو مشک عشق توغماز من شد ای دل و جان بدیع نبود از مشک و عشق غمازی. سوزنی. کسی چه عیب کند مشک را بغمازی ؟ ظهیر فاریابی. از قمر اندوخته شب بازیی وز سحر آموخته غمازیی. نظامی. نی مرااو تهمت دزدی نهد نی مهارم را به غمازی دهد. مولوی (مثنوی)