جدول جو
جدول جو

معنی غلیزن - جستجوی لغت در جدول جو

غلیزن
لجن و لای سیاهی که در ته حوض ها و جویها و تالابها به هم رسد خلاب
تصویری از غلیزن
تصویر غلیزن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غلیژن
تصویر غلیژن
لجن، گل و لای تیره رنگ که ته جوی و حوض آب جمع می شود
لش، لوش، لژن، بژن، لجم، لژم، غریژنگ، خرّ، خرد، خره، خلیش، کیوغ، برای مثال نهالی به زیرش غلیژن بدی / ز بر چادرش آب روشن بدی (اسدی - ۲۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلیان
تصویر غلیان
قلیان، وسیله ای برای دود کردن تنباکو مرکب از سر قلیان، بادگیر فلزی، میانۀ چوبی، میلاب، نی یا نی پیچ و مخزن آب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غریزن
تصویر غریزن
گل و لای سیاه که در بن حوضها و ته تالابها و جویهاست
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته غلیان چپک (چپق ک)، کشتی باد بانی آقطی صغیر شن شون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلیژن
تصویر غلیژن
لجن و لای سیاهی که در ته حوض ها و جویها و تالابها به هم رسد خلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلیدن
تصویر غلیدن
بیهوش شدن، غوطه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلیخن
تصویر غلیخن
پودنه پونه از گیاهان پونه. توضیح این کلمه به صورت غلیخن هم آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلیجن
تصویر غلیجن
پودنه پونه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
جوشیدن، حالت مایعی است که بر اثر حرارت شروع بتبخیر می کند، چنانکه مایع حرکت می کند و صدائی از آن بسبب صعود حبابهای بخار از قسمت مجاور کانون حرارت به سطح مایع بگوش می رسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلیژن
تصویر غلیژن
((غَ ژَ))
لجن، گل و لای سیاهی که در ته حوض ها و جوی ها جمع می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غلیان
تصویر غلیان
((غَ لَ))
به جوش آمدن، جوشش، هیجان، جوش و خروش، تبدیل مایع به بخار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غلیان
تصویر غلیان
جوشیدن آب یا چیز دیگر، جوشیدن مایع در دیگ، کنایه از به جوش و خروش آمدن، به هیجان آمدن، کنایه از جوش و خروش، هیجان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلیز
تصویر غلیز
لعاب دهان بچه، لعاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلیز
تصویر غلیز
((غَ یا غِ))
گلیز، آب دهان بچه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غلیز
تصویر غلیز
آب لزجی که از دهان انسان یا حیوان خارج می شود، غلیزآب، غلیزآبه
فرهنگ فارسی عمید