جدول جو
جدول جو

معنی غلیژن

غلیژن
(غَ ژَ)
لجن و گل و لای سیاهی باشد که در ته حوضها و جویها و تالابها بهم رسد و آن را خلان نیز گویند و با زای هوز هم آمده است. (برهان قاطع) (آنندراج). رلژن. (فرهنگ جهانگیری). غلیزن. غریزن. غریژن. غریرن. غریژنگ. غریغج. غریفژ. (برهان قاطع). خلیش:
نهالی بزیرش غلیژن بدی
زبر چادرش آب روشن بدی.
اسدی (گرشاسب نامه از فرهنگ جهانگیری و آنندراج).
بنگر که این غلیژن پوسیده
یاقوت سرخ و عنبر سارا شد.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا