لجن، گل و لای تیره رنگ که ته جوی و حوض آب جمع می شود لش، لوش، لژن، بژن، لجم، لژم، غریژنگ، خرّ، خرد، خره، خلیش، کیوغ، برای مثال نهالی به زیرش غلیژن بدی / ز بر چادرش آب روشن بدی (اسدی - ۲۷۹)لَجَن، گل و لای تیره رنگ که ته جوی و حوض آب جمع می شود لَش، لوش، لَژَن، بَژَن، لَجَم، لَژَم، غَریژَنگ، خَرّ، خَرد، خَره، خَلیش، کَیوغ، برای مِثال نهالی به زیرش غلیژن بُدی / ز بر چادرش آب روشن بُدی (اسدی - ۲۷۹)