- غلواء
- شور جوانی، سرکشی، از اندازه گذشتن از حد گذشتن، گذشتن جوانی، اول جوانی و سرعت آن
معنی غلواء - جستجوی لغت در جدول جو
- غلواء ((غُ))
- از حد درگذشتن، گذشتن جوانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به گونه رمن خم های رود کناره های شهرها درفش دوختن، درفش برافراشتن، پژمردن، آرزو داشتن، چیرگی
نوعی از شیرینی، شکرینه بر غول آردینه افروشه ویلانج خوراکی که بوسیه آرد و روغن و شکر (یا قند و عسل) و مواد دیگر تهیه کنند، شیرینی، جمع حلاوی
مونث اغشی بز سپید روی، مادیان سپید سر
شور جوانی آغاز جوانی
زمین نا چریده، کمان در نیام، سال فراخ سال ارزانی
شدت، حدت، سرکشی، اول جوانی
از حد گذشتن، گذشتن جوانی، اول جوانی و سرعت آن
درفش، پرچمک پرچم کوچک، پیشوا، گند چند گردان از سپاه، درفش رایت علم بیرق اختر، خلیفه التماس ایشان مبذول داشت و تشریف ولوا فرستاد، ایالت استان