جدول جو
جدول جو

معنی غلغونه - جستجوی لغت در جدول جو

غلغونه
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، بلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
تصویری از غلغونه
تصویر غلغونه
فرهنگ فارسی عمید
غلغونه(غُ نَ)
سرخیی باشد که زنان بر رخساره مالند و به جای غین دوم قاف هم به نظر آمده است. (برهان قاطع). به معنی گلگونه که سرخاب روی زنان باشد. (آنندراج) (انجمن آرا). به معنی گلگونه که زنان بر روی مالند، و غلگونه نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). رجوع به سرخاب و گلگونه شود
لغت نامه دهخدا
غلغونه
گلگونه، سرخاب
تصویری از غلغونه
تصویر غلغونه
فرهنگ لغت هوشیار
غلغونه((غُ نِ))
گلگونه، سرخاب
تصویری از غلغونه
تصویر غلغونه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گلگونه
تصویر گلگونه
(دخترانه)
گلگون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلپونه
تصویر گلپونه
(دخترانه)
گلهای کوچک معطر به رنگ صورتی یا بنفش، پونه جوان و تازه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلغونه
تصویر گلغونه
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلگونه
تصویر گلگونه
مانند گل، به رنگ گل، گونه یا رخسارۀ سرخ
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آلگونه
تصویر آلگونه
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چلغوزه
تصویر چلغوزه
میوۀ درخت صنوبر، صنوبر، برای مثال یک سو کشمش چادر یک سو نهمش موزه / این مرده اگر خیزد ورنه من و چلغوزه (رودکی - ۵۲۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لغونه
تصویر لغونه
زیب، زینت، آرایش
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، والگونه، بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرغونه
تصویر پرغونه
هر چیزی که زشت و نازیبا باشد، زشت، نازیبا، فرخچ، برای مثال ای پرغونه و باژگونه جهان / مانده من از تو به شگفت اندرا (رودکی - ۴۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ولغونه
تصویر ولغونه
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلغونه
تصویر بلغونه
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آلغونه
تصویر آلغونه
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
(گُنَ / نِ)
گلگونه. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). گلگونه است که غازه و سرخی زنان باشد که بر روی مالند. (برهان). گلگونه و آن غازۀ رخسار زنان است که روی را سرخ کند. (انجمن آرا) (آنندراج). گلگونه. (فرهنگ رشیدی) (جهانگیری) (غیاث). پنبۀ سرخ که زنان در روی مالند. غازه. غمره. (زمخشری) :
مفریب دل به نقش جهان کآن نه یار توست
گلغونه ای چگونه کند پیر را جوان.
خاقانی.
همچو موی عاریت اصلی ندارم از حیات
همچو گلغونه بقایی هم ندارد گوهرم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(لَ نَ / نِ)
آرایش و گلگونه. (غیاث). زیب و زینت و آرایش. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(غَ غَ نَ)
نخودفرنگی. (دزی ج 2 ص 223)
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
مخفف آلغونه. امروزه سرخاب گویند. (فرهنگ نظام). العونه یا الگونه، سرخی که زنان بر روی مالند. (آنندراج) (فرهنگ شعوری ورق 128 ب) (مؤید الفضلاء)
لغت نامه دهخدا
(بُ نَ / نِ)
گلگونه، و آن غازه ای باشد که زنان بر رو مالند و روی را سرخ گردانند. (برهان) (آنندراج). سرخاب. سرخاب زنان:
صبا سپیدۀ بلغونه کرده بر گل سیب
بنفشه برزده سر همچو نیزه از لب جوی.
نزاری
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
آلگونه. گلگونه. سرخی باشد که زنان درروی مالند زینت را. غازه. سرخی. سرخاب:
آن بناگوش لعلگون گوئی
برنهاده ست آلغونه بسیم.
شهید.
رو که را در نبرد گردد زرد
سرخ رویش به آلغونه کنند.
منجیک.
، در بعض فرهنگها باین کلمه معنی آمیخته نیز داده اند
لغت نامه دهخدا
غازه گلگونه: همچو موی عاریت اصلی ندارم از حیات همچو گلغونه بقایی هم ندارد گوهرم. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلغونه
تصویر بلغونه
سرخاب زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرغونه
تصویر پرغونه
زشت و نا زیبا
فرهنگ لغت هوشیار
بار درخت صنوبر باعتبار کنگره های آنکه هریک بمنزله غوزه است) : بندق فستق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلغونه
تصویر آلغونه
سرخیی که زنان در روی مالند برای زینت آلغونه سرخی غازه سرخاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ولغونه
تصویر ولغونه
سرخیی که زنان بر روی مالند غازه گلگونه: (آن بنا گوش کز صفا گویی برکشیده ست و الغونه به سیم) (شهید بلخی رودکی. نفیسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلگونه
تصویر آلگونه
سرخیی که زنان در روی مالند برای زینت آلغونه سرخی غازه سرخاب
فرهنگ لغت هوشیار
ریسمانی که یک سر آنرا حلقه حلقه کرده گره زنند و سر دیگر را از میان حلقه ها بگذرانند و چون ریسمان را بکشند حلقه ها تنگ شود همچنانکه برسر دامها سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلغلونه
تصویر غلغلونه
سرخیی که زنان بر رخساره مالند سرخاب گلگونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلغونه
تصویر بلغونه
((بُ نِ))
سرخاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ولغونه
تصویر ولغونه
((وُ نِ))
سرخاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لغونه
تصویر لغونه
((لَ نِ))
آرایش، زینت
فرهنگ فارسی معین
روژ، سرخاب، غازه، گلگونه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
روژ، سرخاب، گلگونه
فرهنگ واژه مترادف متضاد