جدول جو
جدول جو

معنی غلغلکی - جستجوی لغت در جدول جو

غلغلکی
(غِ غِ لَ)
آنکه چون غلغلکش دهند بخندد. آنکه غلغلک در وی اثر کند. رجوع به غلغلک شود
لغت نامه دهخدا
غلغلکی
آنکه چون غلغلکش دهند به خنده افتد
تصویری از غلغلکی
تصویر غلغلکی
فرهنگ لغت هوشیار
غلغلکی
کسی که در برابر غلغلک حساس باشد و زود به خنده بیفتد
تصویری از غلغلکی
تصویر غلغلکی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غلغلیچ
تصویر غلغلیچ
غلغلک، عمل تحریک ماهیچه های بدن به وسیلۀ انگشت یا وسیلۀ دیگر به طوری که موجب خنده شود، قلقلک، پخپخو، پخلوچه، پخلیچه، غلغج، غلمچ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلغلک
تصویر غلغلک
عمل تحریک ماهیچه های بدن به وسیلۀ انگشت یا وسیلۀ دیگر به طوری که موجب خنده شود، قلقلک، پخپخو، پخلوچه، پخلیچه، غلغج، غلمچ، غلغلیچ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلغلک
تصویر غلغلک
کوزۀ کوچک سفالی با گردن دراز و باریک، تنگ سفالی، غلّه، قلّک
فرهنگ فارسی عمید
(غُغُ لَ)
در تداول عامه کوزۀ کوچک سفالین با گردن دراز و باریک. کوزۀ سرتنگ. تنگ سفالین. گراز
لغت نامه دهخدا
(غِ غِ لَ)
جنبانیدن انگشتان در زیر بغل و پهلوی آدمی تا به خنده درآید. خارانیدن جایی حساس از تن کسی تا او را خنده افتد، چون زیربغل و کف دست و کف پای. غلغلیچ. غلغلیج. غلغلیچه. دغدغه. غلغچ. غلملیج. کلخرجه. رجوع به غلغلیچ. شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غلغلاج
تصویر غلغلاج
چیزی را بزور و قوت تمام بر هوا انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
جنبانیدن انگشتان در زیر بغل کسی و خاریدن پهلوها و کف پای کسی چندان که وی بی اختیار به خنده افتد
فرهنگ لغت هوشیار
جنبانیدن انگشتان در زیر بغل کسی و خاریدن پهلوها و کف پای کسی چندان که وی بی اختیار به خنده افتد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلغاکی
تصویر بلغاکی
مفتن فتنه جو، واقعه طلب حادثه جو
فرهنگ لغت هوشیار
جنبانیدن انگشتان در زیر بغل کسی و خاریدن پهلوها و کف پای کسی چندان که وی بی اختیار به خنده افتد. کوزه کوچک سفالین با گردنی دراز و باریک تنگ سفالین
فرهنگ لغت هوشیار
جنبانیدن انگشتان در زیر بغل کسی و خاریدن پهلوها و کف پای کسی چندان که وی بی اختیار به خنده افتد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلغلک
تصویر غلغلک
((غِ غِ لَ))
به خنده آوردن کسی با تحریک زیر بغل یا شکمش، غلغلج، گل خوچه، پخپخو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غلغلاج
تصویر غلغلاج
((غُ غُ))
چیزی را به زور و قوت تمام بر هوا انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
Ticklishness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
chatouillement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
kegelitikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
ucheshi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
gıdıklanma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
くすぐったさ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
发痒
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
דְגדוּגִיוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
간지러움
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
cócegas
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
गुदगुदाहट
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
kieteligheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
solletico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
cosquilleo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
лоскотливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
щекотливость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
łaskotliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
Kitzligkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
ความจั๊กจี้
دیکشنری فارسی به تایلندی