- غفچی (غَ)
گودال. (جهانگیری) گودال و جای عمیق. (از برهان قاطع) (آنندراج). آبدان بود اما غفچ درست تراست و غفچ مغاک بود. (فرهنگ اسدی). آبدان. ژی. گوژی. آبگیر. (صحاح الفرس). تالاب غدیر. شمر. آبکند، این کلمه همان ’غفچ’ است با یای نکره و وحدت، و این اشتباه از لغت فرس (ص 517) بوده. عنصری گوید:
به هر تلی بر از کشته گروهی
به هر غفچی در از فرخسته پنجاه.
رجوع به جهانگیری شود. در صورتی که پیشتر (ص 70) همین بیت را برای ’غفچ’ شاهد آورده است (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) ، شمشیر آبدار. (از برهان قاطع) (آنندراج)
به هر تلی بر از کشته گروهی
به هر غفچی در از فرخسته پنجاه.
رجوع به جهانگیری شود. در صورتی که پیشتر (ص 70) همین بیت را برای ’غفچ’ شاهد آورده است (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) ، شمشیر آبدار. (از برهان قاطع) (آنندراج)
