- غطی (دَشْ وَ)
غطی شباب، پر از جوانی گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). پر شدن جوانی: غطی الشباب غطیاً و غطیاً، امتلأ. (اقرب الموارد) ، غطی ناقه، رفتن شتر ماده. (منتهی الارب) (آنندراج) : غطی الناقه غطیاً، ذهبت فی سیرها. (از اقرب الموارد) ، غطی لیل، تاریک شدن شب. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). تاریک شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، غطی لیل کسی را، پوشانیدن شخص را شب تاریکی خود. (منتهی الارب). پوشانیدن شب تاریکی خود را بر کسی. (اقرب الموارد) ، فروگرفتن چیزی را و پوشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) : غطی فلان الشی ٔ و علی الشی ٔ، ستره و علاه. (اقرب الموارد). فراپوشیدن. (تاج المصادر بیهقی) ، غطی شجره، بالیدن و دراز و گسترده شاخ شدن درخت. (منتهی الارب) (آنندراج). دراز شدن شاخۀ درخت و گسترده شدن آن بر زمین. (از اقرب الموارد)
