- غضیض
- تازه، شکوفه، چشم سست نگاه، خوار
معنی غضیض - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خواری، کمی
کوفته شکسته
پست فرود نشیب پاگاه دامنه شیپ نشیب پستی مقابل فراز بالا اوج (زندگانی اوج و حضیض دارد)، جای پست در پایین کوه یا در زمین بن کوه دامنه کوه، نقطه مقابل اوج، جمع حضض
پستی، نشیب
در علم نجوم نزدیک ترین نقطه از مدار ستاره
جای پست در زمین یا پایین کوه
در علم نجوم نزدیک ترین نقطه از مدار ستاره
جای پست در زمین یا پایین کوه
یار همنشین، گزیدگی
فرورنده از غیض
نوک بینی، پیشین سر
تازه، نوا، شکوفه کویک، سرود گوی نیکو رامشگر نیکو، آب باران، نو باوه، سپید و تازه
ریزه، تراشه، پراشه، پریشان پراکنده، نخستین شکوفه، سوراخ شده، باز شده
کم شدن و فرونشستن آب، فروشدن آب به زمین، قلیل، اندک
غیضی از فیضی: کنایه از اندکی از بسیاری
غیضی از فیضی: کنایه از اندکی از بسیاری
فرو نشستن در آب