غائض. نعت فاعلی از غیض. فرورونده در (آب) : و به دیه ابروز کاشان کاریزی هست اسفذاب نام، مشرب اهل آن دیه و صحراها و دیه های چند که در آن حوالی واقع است از آن است و بدیه پین غایض میشود. (ترجمه محاسن اصفهان ص 38). در ترجمه عبارت ذیل: و بقریه ابروز من فاشان قناه تسمی اسفذاب منها شرب اهل ابروز و صحاریها و القری حولها و مغیضها بقریه فین. (محاسن اصفهان ص 17)