- غایض
- فرورنده از غیض
معنی غایض - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناپیدا
ماکیان تخم گذار
رام کننده ستوران توسن، دست آموز رام
جمع حیض و حوایض
فرو رونده
نهایی، پایان و آخر چیزی
رام کننده یا تربیت کنندۀ اسب یا جانور وحشی، کنایه از راهنما، آنکه ریاضت می کشد، زاهد
سرگین، پلیدی انسان، زمین پست، مغاک، موضع قضای حاجت
نهایت و پایان چیزی، آخرین درجه، مقصود، مقصد، پایان
غایت مطلوب: نهایت خواسته و آرزو
غایت مقصود: نهایت خواسته و آرزو، غایت مطلوب
به غایت: بسیار
غایت مطلوب: نهایت خواسته و آرزو
غایت مقصود: نهایت خواسته و آرزو، غایت مطلوب
به غایت: بسیار
فیض دهنده، فیض رسان، منتشر، ریزان، کنایه از بهرۀ پول
مبهم و مشکل، دور از فهم، پوشیده و دور از ذهن، زمین پست
گفتار مشکل، دشوار، سخت پیچیده
تاریکی، روشنی از واژگان دو پهلو
دراز بینی، آغاز روز
کم شونده، کاهنده
پایانیک فرجامیک
قایم، محکم، سخت، غایم، صدا کن، نهان
پلیدی، مدفوع، گوه، ککه، نجاست
فرو شونده در نشیب فرو رونده، نهان در زیر زمین (آب) مقابل ظاهر، گود پست
سرانجام، پایان کار، نهایت
از غیب و غیبت و غیاب، ناپیدا، نهان، ناپدید
تازه، نوا، شکوفه کویک، سرود گوی نیکو رامشگر نیکو، آب باران، نو باوه، سپید و تازه
تازه، شکوفه، چشم سست نگاه، خوار
جمع غیضه، از ریشه پارسی غیشه ها بیشه ها آبگیر ها
فرو ریزنده، فیض دهنده فیض رساننده، آبی که پس از پر شدن ظرف یا حوض از اطراف آن فرو ریزد، وافر سرشار لبریز
منسوب به غایت، نهایی