- غضر (تَ)
غضر خدا کسی را، توانگر و فراخ حال ساختن او را بعد درویشی و تنگی، یقال: غضره اﷲ غضراً. (از منتهی الارب). غضره اﷲ فلاناً، جعله فی خصب بعد اقتتار. (اقرب الموارد) ، غضر از کسی یا چیزی، برگشتن از آن کس یا آن چیز، غضر بر کسی، میل کردن بر او: غضر علیه، عطف. (اقرب الموارد) ، غضر کسی، بازداشتن و بند نمودن او را. (از منتهی الارب). حبس و منع کردن کسی را. (از اقرب الموارد) ، غضر چیزی، بریدن آن را. قطع، غضر برای کسی از مال خود، جدا نمودن جهت او چیزی از مال خود. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد)
فراخ حال گردیدن سپس تنگی. (منتهی الارب). بسیارمال شدن پس از تنگی. غضاره. (از اقرب الموارد)
فراخ حال گردیدن سپس تنگی. (منتهی الارب). بسیارمال شدن پس از تنگی. غضاره. (از اقرب الموارد)
