جدول جو
جدول جو

معنی غضب

غضب
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب
تصویری از غضب
تصویر غضب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غضب

غضب

غضب
خشم گرفتن، خشم کردن بر کسی، خشمگینی، خشم
غضب راندن بر کسی: خشم و تندی نشان دادن بر او
غضب کردن: خشم گرفتن، خشمگین شدن
غضب
فرهنگ فارسی عمید

غضب

غضب
سخت خشم. زودخشم. (منتهی الارب) (آنندراج). خشمناک. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

غضب

غضب
ابن جشم بن خزرج بن حارثه بن ثعلبه بن عمرو بن عامر بن رافع بن ملک بن عجلان بن عمرو بن عامر بن رزیق. وی جد قبیله ای از انصار بود. رجوع به انساب سمعانی ورق 409 ب و رجوع به غَضبی شود
ابن کعب بن حارث بن بهیه بن سلیم. وی جد قبیلۀ سلیم بود. رجوع به انساب سمعانی ورق 409ب رجوع به غَضبی شود
لغت نامه دهخدا

غضب

غضب
برآشفتگی، برافروختگی، تندمزاجی، تندی، تیزی، خشم، خشمگین، خشمناکی، سخط، عتاب، عصبانیت، غیظ، قهر، هیجان
فرهنگ واژه مترادف متضاد