جدول جو
جدول جو

معنی غضبانه - جستجوی لغت در جدول جو

غضبانه
(غَنَ)
مؤنث غضبان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). زن خشمناک. (ناظم الاطباء). رجوع به غضبان شود
لغت نامه دهخدا
غضبانه
مونث غضبان خشمناک زن مونث غضبان. زن خشمناک
تصویری از غضبانه
تصویر غضبانه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رضوانه
تصویر رضوانه
(دخترانه)
مؤنث رضوان، بهشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غایبانه
تصویر غایبانه
غیرحضوری، به طور غیرحضوری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غریبانه
تصویر غریبانه
درخور غریب، برای مثال نماز شام غریبان چو گریه آغازم / به مویه های غریبانه قصه پردازم (حافظ - ۶۶۶)، به روش غریبان مانند غریبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غضبناک
تصویر غضبناک
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غاصبانه
تصویر غاصبانه
از روی غصب، به روش غاصبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غضبان
تصویر غضبان
سنگی که با منجنیق پرتاب می کردند
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضوب
غضبان فلک: کنایه از خورشید، مریخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عربانه
تصویر عربانه
گاری، کالسکه، دلیجان
فرهنگ فارسی عمید
(غَ)
سنگی را گویند که در منجنیق گذارند، و به جانب خصم اندازند. (برهان قاطع). سنگی که از منجنیق به سوی قلعۀ خصم اندازند. (غیاث اللغات) (آنندراج). سنگی که از منجنیق اندازندو ظاهراً که عربی باشد. (فرهنگ رشیدی) :
نهنگی را همی ماند که گردون را بیوبارد
چو از دریا برآید جرم تیره رنگ غضبانش.
ناصرخسرو.
طیان سرای دین قلمشان
غضبان بنای کفر دمشان.
خاقانی.
گر حرم خون گرید از غوغای مکه حق اوست
کز فلاخنشان فراز کعبه غضبان آمده.
خاقانی.
چو پیکانش از حصن ترکش برآید
بر این حصن فیروزه غضبان نماید.
خاقانی.
، منجنیق. (از برهان قاطع) :
به خرسنگ غضبان خرابش کنند
به سیلاب خون غرق آبش کنند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(غَ)
ابن القبعثری شیبانی. از بزرگان قوم خود بود و اسب سوار و شجاع و کریم و بخشنده و فصیح و بلیغ بود. ظاهراً وی علیه حکومت وقت قیام کرده و از این رو اسیر شده و به زندان حجاج بن یوسف افتاده بود. جاحظ به زندانی بودن وی به دست حجاج اشارتی کرده و داستانی از او آورده است. رجوع به البیان و التبیین ج 1 ص 289 و العقد الفرید چ مصر ج 3 ص 310 و عیون الاخبار ج 1 ص 80 و ج 3 ص 225 شود
الیاس افندی. او راست: کتاب تاریخ طبیعی انسان که از نشوء و ترقی انسان از آغاز آفرینش بحث میکند و این کتاب از زبان فرانسوی به عربی ترجمه شده است. دیگر از تألیفات او ’قانون الزواج’ است. (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1418)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
نام اسب خیبری بن حصین کلبی. (از منتهی الارب) (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
خشمناک. ج، غضاب، غضبی ̍، غضابی ̍، غضابی ̍. (منتهی الارب). صفت مشبهه از غضب به معنی قهرناک و خشمناک. (غیاث اللغات). خشمگین. (مهذب الاسماء). قهرآلود و خشمگین و غضبناک. (ازبرهان قاطع). غضوب. رجوع به غضب شود: و لمّا رجع موسی الی قومه غضبان اسفاً. (قرآن 150/7).
شب تیره و باد غضبان و فدفد
همی آمد آواز غول از جوانب
(از قصیده ای منسوب به برهانی).
بر گل سرخ از نم اوفتاده لاّلی
همچو عرق بر عذار شاهد غضبان.
سعدی (گلستان)
لغت نامه دهخدا
(غُبُ)
قریه ای است در چهارفرسنگی میانۀ شمال و مغرب اسیر. (فارسنامۀ ناصری گفتار دوم ص 175)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عضباره
تصویر عضباره
سنگ آسیا، سنگ گاز ران
فرهنگ لغت هوشیار
اونیک در نبودگی ونانه در غیاب کسی کاری را انجام دادن، مال کسی که مرگ و زندگی آن شخص معلوم نباشد و او را وارث نبود و چون خداوند مال آید عوض مال به او دهند، غایب باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصبانیه
تصویر غصبانیه
قهر و غلبه، اجبار و الزام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غائبانه
تصویر غائبانه
حکم که قاضی دهد با عدم حضور مدعی علیه
فرهنگ لغت هوشیار
بی کسانه، بیگانه وار در خور غریب: مویه های غریبانه، هر چیز سزاوار بگدایی و مفلسی، بطرز غریبان: غریبانه رفتار می کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غضبناک
تصویر غضبناک
ایشمون خشمگن دپستن خشمگین ارغیده خشمگین خشمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیبخانه
تصویر غیبخانه
خانه غیب، عالم غیب، نهانخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمخانه
تصویر غمخانه
خانه ای که در آن عزا بر پا باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاصبانه
تصویر غاصبانه
زورستانه سگسارانه مانند غاصبان کاری را انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عربانه
تصویر عربانه
کلی از ابزار های خنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبعانه
تصویر ضبعانه
کفتار ماده، جمع ضبعانات ضباع
فرهنگ لغت هوشیار
کیسه ای بزرگ از پوست گوسفند دباغت کرده که درست از گوسفند بر آورند همیان همیانه انبانه، پوست بزغاله خشک کرده که قلندران در میان بندند و ذخیره درو نگاهدارند. یا از انبان تهی پنیر جستن، از غایت شره و آز عمل لغو و بیهوده انجام دادن، شکم بطن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غضبان
تصویر غضبان
خشمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غبانه
تصویر غبانه
سست خردی
فرهنگ لغت هوشیار
خشمیک منسوب به غضب. یا قوت (قوه) غضبانی. قوه غضبیه مقابل (قوه) شهوانی: و بایهام قوتهای غضبانی و شهوانی را برانگیزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غضبانیه
تصویر غضبانیه
مونث غضبانی خشمیک مونث غضبانی: قوای غضبانیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غضبان
تصویر غضبان
((غَ ضْ))
خشمناک، در فارسی، منجنیق و سنگی که در منجنیق گذارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غاصبانه
تصویر غاصبانه
((ص نِ))
به صورت غصب، با زور
فرهنگ فارسی معین
خشمگین، خشمناک، دژم، ژیان، عصبانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از غایبانه
تصویر غایبانه
Absently
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غایبانه
تصویر غایبانه
ausentemente
دیکشنری فارسی به پرتغالی