- غضاضت
- فروخواباندن چشم، آهسته کردن آواز، تر و تازه شدن گیاه یا چیز دیگر، تازه روی شدن، کم شدن قدر کسی و فروافتادن از مرتبۀ خود، خواری، ذلت، منقصت
معنی غضاضت - جستجوی لغت در جدول جو
- غضاضت
- آهسته کردن آواز
- غضاضت ((غَ ضَ))
- فرو خوابانیدن چشم، تر و تازه شدن، تازه روی شدن، خواری، نقصان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باقی ماندۀ آب و جز آن، آخرین فرزند شخص
نیکو حال شدن، زندگانی خوش داشتن، توانگر شدن، بسیار مال شدن، نعمت و خوشی زندگانی، تازگی، طراوت
خواری، کاستی، بر افتادن فرود افتادن از پایگاه، فرو داشتن آواز، فرو خواباندن چشم، تازه روی گشتن
توانگر شدن
بقیه آب و جز آن
نوک بینی، پیشین سر