جدول جو
جدول جو

معنی غشیه - جستجوی لغت در جدول جو

غشیه
بیهوشی پرده پوشش
تصویری از غشیه
تصویر غشیه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جمع غشا پرده هایی که از خارج و داخل اعضای مختلف بدن را میپوشانند. یا اغشیه دماغی. پرده های مراکز اعصاب پاشام مغز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغشیه
تصویر تغشیه
جامه پوشاندن، در پوست نهادن، فرو گرفتن، گاییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغشیه
تصویر اغشیه
غشاها، پوسته های بسیار نازک، پوشش ها، جمع واژۀ غشا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشیه
تصویر اشیه
آک گوی تر (آک عیب) آک جوی تر
فرهنگ لغت هوشیار
بر خوابه نهالین دوشک، بالشک بالش کوچکی که زنان بر سرین یا پستان نهند که بزرگ نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غشیت
تصویر غشیت
بیهوشی، بی هوش بودن، کندذهنی، کودنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیشه
تصویر غیشه
گیاهی که از آن ریسمان، جوال و حصیر می بافتند، نی، برگ نی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غاشیه
تصویر غاشیه
هشتاد و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۶ آیه
نوعی جامه
روپوش زین اسب، یون، دفنوک، جناغ زین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشیه
تصویر عشیه
شبانگاه بنروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاشیه
تصویر غاشیه
زین پوش، پوشش زین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غشوه
تصویر غشوه
پرده پوشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غویه
تصویر غویه
مونث غوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنیه
تصویر غنیه
توانگری، بی نیازی
فرهنگ لغت هوشیار
در لغت فرس آمده: غیشه گیاهی بود مانند کاه (نسخه: گیاهی بود که ریسمان بافند) رودکی گوید: یار بادت توفیق روزبهی با تو رفیق دولتت باد حریف دشمنت غیشه و مال. در برهان آمده: علفی هم هست که از آن جوال سازند و کاه و سرگین و امثال آن بدان کشند و حصیر هم از آن گیاه بافند، جوال کاه کشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاشیه
تصویر غاشیه
((یِ))
سوره هشتادو هشتم از قرآن کریم دارای بیست و شش آیه، روپوش زین، قیامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عشیه
تصویر عشیه
((عَ یَ))
آخر روز، غروب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غنیه
تصویر غنیه
((غَ یَ یا یِ))
بی نیاز شدن، توانگر شدن، بی نیازی، توانگری، چاره، دارای جمال یا مال فراوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غشوه
تصویر غشوه
پرده، پوشش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غنیه
تصویر غنیه
توانگری، بی نیازی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیه
تصویر غیه
فریاد، بانگ و آواز بلند
غیه برداشتن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن، غیه کشیدن
غیه زدن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن، غیه کشیدن
غیه کشیدن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غشی
تصویر غشی
بیهوش شدن، بی خود شدن، از حال رفتن، بیهوشی، بی خودی، غش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غشی
تصویر غشی
بیهوش گردیدن، بیهوش شدن، بیهوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیه
تصویر غیه
فریاد، بانگ و صدای بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غشی
تصویر غشی
((غَ))
بیهوش شدن، بیهوشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غشی
تصویر غشی
((غَ ش))
کسی که بیماری صرع دارد، مصروع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیه
تصویر غیه
((یِ))
فریاد، جیغ و داد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غشی
تصویر غشی
مبتلا به صرع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغشیه دماغی
تصویر اغشیه دماغی
پاشام نغز
فرهنگ لغت هوشیار