جدول جو
جدول جو

معنی غشیب - جستجوی لغت در جدول جو

غشیب
(غَ)
جایی است که در جمهرۀ ابن درید ذکر شده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غایب
تصویر غایب
مقابل حاضر، کسی که حاضر نیست و در جای دیگر است، ناپیدا، ناپدید، دور از نظر،
در دستور زبان علوم ادبی شخص سوم
غایب شدن: ناپدید شدن، ناپیدا گشتن، پنهان شدن
غایب کردن: گم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشیب
تصویر آشیب
آشیبیدن، جنگیدن، ستیزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غریب
تصویر غریب
دورافتاده از وطن، ویژگی مکانی که محل زندگی شخص نیست و برای او نا آشناست، کنایه از موجب شگفتی، عجیب، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن»، جدید، کنایه از خوب
غریب آمدن: شگفت انگیز و عجیب به نظر رسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غشیت
تصویر غشیت
بیهوشی، بی هوش بودن، کندذهنی، کودنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشیب
تصویر مشیب
پیر شدن، سفید شدن مو، پیری و سفیدی موی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشیب
تصویر نشیب
زمین پست و سرازیر، پست، پستی، سرازیری، پایین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غریب
تصویر غریب
هر چیز نادر و عجیب، غیر مانوس، دور شونده
فرهنگ لغت هوشیار
زالی سپیدی موی پیر شدن سفید موی گردیدن، پیری: شاید که مرد پیر بدین گه جوا شود گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب. (رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار
کهنه، نو از واژگان دوپهلو، تیز، شمشیرزدوده، شمشیرزنگ زده، سفیدوپاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غبیب
تصویر غبیب
گوشت شب مانده، آبکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشیب
تصویر نشیب
پستی، فرود، ضدفراز، سرازیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غشیه
تصویر غشیه
بیهوشی پرده پوشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشیب
تصویر عشیب
کوته بالا مرد، گیاهناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حشیب
تصویر حشیب
پشمینه جامه ستبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشیب
تصویر اشیب
سپیدموی، سپیدکوه از برف، روزابری سفید مو و پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غایب
تصویر غایب
از غیب و غیبت و غیاب، ناپیدا، نهان، ناپدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشیب
تصویر نشیب
((نَ))
سرازیری، پستی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشیب
تصویر اشیب
((اَ یَ))
سفیدمو و پیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غایب
تصویر غایب
((یِ))
کسی که حضور نداشته باشد، پنهان، سوم شخص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غریب
تصویر غریب
((غَ))
هرچیز نادر و نو، دور از وطن، بیگانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشیب
تصویر مشیب
((مَ))
سپیدموی، پیری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غایب
تصویر غایب
ناپیدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غریب
تصویر غریب
بیگانه، نا آشنا، دور، ناشناخته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غریب
تصویر غریب
Bizarre, Eccentric, Freakish, Outlandish, Quirky, Uncanny
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غایب
تصویر غایب
Absent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غایب
تصویر غایب
ausente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از غایب
تصویر غایب
отсутствующий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از غریب
تصویر غریب
странный , эксцентричный , сверхъестественный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از غریب
تصویر غریب
bizarr, exzentrisch, seltsam, abwegig, schrullig, unheimlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از غایب
تصویر غایب
abwesend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از غایب
تصویر غایب
nieobecny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از غریب
تصویر غریب
дивний , ексцентричний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از غریب
تصویر غریب
dziwaczny, ekscentryczny, dziwny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از غایب
تصویر غایب
відсутній
دیکشنری فارسی به اوکراینی