مقابل حاضر، کسی که حاضر نیست و در جای دیگر است، ناپیدا، ناپدید، دور از نظر، در دستور زبان علوم ادبی شخص سوم غایب شدن: ناپدید شدن، ناپیدا گشتن، پنهان شدن غایب کردن: گم کردن
مقابلِ حاضر، کسی که حاضر نیست و در جای دیگر است، ناپیدا، ناپدید، دور از نظر، در دستور زبان علوم ادبی شخص سوم غایب شدن: ناپدید شدن، ناپیدا گشتن، پنهان شدن غایب کردن: گم کردن
دورافتاده از وطن، ویژگی مکانی که محل زندگی شخص نیست و برای او نا آشناست، کنایه از موجب شگفتی، عجیب، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن»، جدید، کنایه از خوب غریب آمدن: شگفت انگیز و عجیب به نظر رسیدن
دورافتاده از وطن، ویژگی مکانی که محل زندگی شخص نیست و برای او نا آشناست، کنایه از موجب شگفتی، عجیب، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن»، جدید، کنایه از خوب غریب آمدن: شگفت انگیز و عجیب به نظر رسیدن