- غشاش (غِ)
اول تاریکی و پسین آن. (منتهی الارب) (آنندراج). اول الظلمه و آخرها. (اقرب الموارد). نزدیک فروشدن آفتاب، شرب غشاش، خوردنی اندک یا شتاب یا شرب ناگوار. (منتهی الارب) (آنندراج). شرب غشاش، ای قلیل الکدره او عجل او غیر مری ٔ لان الماء لیس بصاف ولایستمرئه شاربه. (اقرب الموارد) ، لقیته غشاشاً، برشتاب ملاقات نمودم او را، یا نزد غروب آفتاب، یا به وقت شب. (منتهی الارب) (آنندراج). لقیته غشاشاً و غشاشاً، ای علی عجله او عند مغیربان الشمس او لیلاً. (اقرب الموارد)
