غائبانه. در حال غیاب. در زمان غیاب. - ارادت غایبانه، ارادت به کسی قبل از آشنایی: خدمت شما نرسیده ام اما غایبانه ارادت دارم. ، مال کسی که مرگ و زندگی آن شخص معلوم نباشد و او را وارث نبود و چون خداوند مال بازآید عوض مال به او دهند. (قسم چهارم از طیارات ازرسالۀ خراج خواجه نصیر چ دانشگاه تهران ضمن مجموعۀ رسائل ص 32)
غائبانه. در حال غیاب. در زمان غیاب. - ارادت غایبانه، ارادت به کسی قبل از آشنایی: خدمت شما نرسیده ام اما غایبانه ارادت دارم. ، مال کسی که مرگ و زندگی آن شخص معلوم نباشد و او را وارث نبود و چون خداوند مال بازآید عوض مال به او دهند. (قسم چهارم از طیارات ازرسالۀ خراج خواجه نصیر چ دانشگاه تهران ضمن مجموعۀ رسائل ص 32)
اونیک در نبودگی ونانه در غیاب کسی کاری را انجام دادن، مال کسی که مرگ و زندگی آن شخص معلوم نباشد و او را وارث نبود و چون خداوند مال آید عوض مال به او دهند، غایب باز
اونیک در نبودگی ونانه در غیاب کسی کاری را انجام دادن، مال کسی که مرگ و زندگی آن شخص معلوم نباشد و او را وارث نبود و چون خداوند مال آید عوض مال به او دهند، غایب باز