جدول جو
جدول جو

معنی غرغور - جستجوی لغت در جدول جو

غرغور
(غِ رِ)
نجیب. اوراست کتاب حدیقه الادب که به سال 1888م. در اسکندریه به چاپ رسیده است. (از معجم المطبوعات ج 2 ص 1407)
لغت نامه دهخدا
غرغور
(غُ)
نام دیگرغریر است. (از اعلام المنجد). رجوع به غریر شود
لغت نامه دهخدا
غرغور
گور کن خرسک
تصویری از غرغور
تصویر غرغور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غرغر
تصویر غرغر
پرنده ای صحرایی با دمی کوتاه و شبیه طاووس یا تذرو، مرغ شاخ دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
غرغره، برای مثال ز بس چون و چرا کاندر دلم خاست / رسید از خیرگی جانم به غرغر (ناصرخسرو - لغت نامه - غرغر)، قصه چه کنم ز درد بیماری / شیرین جانم رسیده با غرغر (مسعودسعد - ۲۳۷)
جان به غرغر رسیدن: کنایه از جان به لب رسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرور
تصویر غرور
احساس سربلندی و شادمانی به علت کسب موفقیت، احترام و غیره، کبر و نخوت، خودبینی، فریفتن، فریب دادن،
بیهوده امیدوار کردن کسی، فریب خوردن، به چیزی بیهوده طمع بستن
غرور جوانی: در پزشکی جوش غرور جوانی
غرور داشتن: مغرور بودن، کبر و نخوت داشتن، خودبین بودن، برای مثال زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه / رند از ره نیاز به دارالسّلام رفت (حافظ - ۱۸۴)
غرور خوردن: فریب خوردن
غرور دادن: فریب دادن
فرهنگ فارسی عمید
(بُ)
برغول. (فهرست مخزن الادویه). بلغور. حشیش است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه). رجوع به حشیش و بلغور شود.
لغت نامه دهخدا
(غُغُ)
در تداول عامه آنکه بسیار غرغر کند برای اظهار ناخشنودی. قرقرو. آنکه بسیار لندد. آنکه عادت به ژکیدن دارد و بسیار ژکد. رجوع به غرغر شود
لغت نامه دهخدا
(غَ رَ)
قره آغاج. غرغاج. اوجا. رجوع به اوجا شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
تیهو باشد و آن پرنده ای است مانند کبک، لیکن از کبک کوچکتر است. (برهان). در جهانگیری فرفور ضبط شده است. رجوع به فرفور شود، جل و آن پرنده ای باشد کاکل دار شبیه به گنجشک و اندکی از گنجشک بزرگتر. (برهان) ، غوک را نیز گویند که وزق باشد و به عربی ضفدع خوانند. (برهان). رجوع به فرفور شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از طرغور
تصویر طرغور
ترکی پیشکش
فرهنگ لغت هوشیار
چرخی است که ریسمان بر بالای آن اندازند و دلو آب و امثال آن را از چاه و غیره بمدد آن کشند غلطک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرغرو
تصویر غرغرو
آنکه بسیار غرغرکند برای اظهار ناخشنودی غرغری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرور
تصویر غرور
فریفتن، بیهوده امیدوار کردن کسی را، کبر و نخوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
مرغ شاخدار ماکیان دشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
((غُ غُ))
سخنی که زیر لب از روی خشم گفته شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
((غَ غَ))
گلو، ابتدای گلو از طرف دهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرغرو
تصویر غرغرو
((غُ غُ))
آن که برای اظهار ناخشنودی بسیار غرغر کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرور
تصویر غرور
((غُ))
فریب دادن، به خود بالیدن، تکبر، نخوت، فریفتگی، ملی احساس سربلندی و افتخار نسبت به فرهنگ و توانایی های ملت خویش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرور
تصویر غرور
ابرخویشی، باد، برتنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غرور
تصویر غرور
Pride, Arrogance, Haughtiness, Vanity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
Bellowing
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غرور
تصویر غرور
arrogance, hauteur, fierté, vanité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از غرور
تصویر غرور
오만 , 자부심 , 허영심
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از غرور
تصویر غرور
kesombongan, kebanggaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از غرور
تصویر غرور
अहंकार , घमंड , गर्व
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از غرور
تصویر غرور
arrogantie, trots, ijdelheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از غرور
تصویر غرور
arroganza, orgoglio, vanità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از غرور
تصویر غرور
arogancja, duma, próżność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از غرور
تصویر غرور
arrogancia, orgullo, vanidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از غرور
تصویر غرور
arrogância, orgulho, vaidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از غرور
تصویر غرور
пихатість , пихатість , гордість , марнославство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از غرور
تصویر غرور
Arroganz, Stolz, Eitelkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از غرور
تصویر غرور
высокомерие , гордость , тщеславие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از غرور
تصویر غرور
יהירות , גַּאַוָה , גַאֲוָה
دیکشنری فارسی به عبری