جدول جو
جدول جو

معنی غرغور - جستجوی لغت در جدول جو

غرغور
گور کن خرسک
تصویری از غرغور
تصویر غرغور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طرغور
تصویر طرغور
ترکی پیشکش
فرهنگ لغت هوشیار
چرخی است که ریسمان بر بالای آن اندازند و دلو آب و امثال آن را از چاه و غیره بمدد آن کشند غلطک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرغرو
تصویر غرغرو
آنکه بسیار غرغرکند برای اظهار ناخشنودی غرغری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرغرو
تصویر غرغرو
((غُ غُ))
آن که برای اظهار ناخشنودی بسیار غرغر کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرور
تصویر غرور
ابرخویشی، باد، برتنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غرور
تصویر غرور
احساس سربلندی و شادمانی به علت کسب موفقیت، احترام و غیره، کبر و نخوت، خودبینی، فریفتن، فریب دادن،
بیهوده امیدوار کردن کسی، فریب خوردن، به چیزی بیهوده طمع بستن
غرور جوانی: در پزشکی جوش غرور جوانی
غرور داشتن: مغرور بودن، کبر و نخوت داشتن، خودبین بودن، برای مثال زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه / رند از ره نیاز به دارالسّلام رفت (حافظ - ۱۸۴)
غرور خوردن: فریب خوردن
غرور دادن: فریب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرور
تصویر غرور
فریفتن، بیهوده امیدوار کردن کسی را، کبر و نخوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
مرغ شاخدار ماکیان دشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرور
تصویر غرور
((غُ))
فریب دادن، به خود بالیدن، تکبر، نخوت، فریفتگی، ملی احساس سربلندی و افتخار نسبت به فرهنگ و توانایی های ملت خویش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
((غَ غَ))
گلو، ابتدای گلو از طرف دهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
((غُ غُ))
سخنی که زیر لب از روی خشم گفته شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
غرغره، برای مثال ز بس چون و چرا کاندر دلم خاست / رسید از خیرگی جانم به غرغر (ناصرخسرو - لغت نامه - غرغر)، قصه چه کنم ز درد بیماری / شیرین جانم رسیده با غرغر (مسعودسعد - ۲۳۷)
جان به غرغر رسیدن: کنایه از جان به لب رسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
پرنده ای صحرایی با دمی کوتاه و شبیه طاووس یا تذرو، مرغ شاخ دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرور
تصویر غرور
Pride, Arrogance, Haughtiness, Vanity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
высокомерие , гордость , тщеславие
دیکشنری فارسی به روسی
Arroganz, Stolz, Eitelkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
пихатість , пихатість , гордість , марнославство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
arogancja, duma, próżność
دیکشنری فارسی به لهستانی
arrogância, orgulho, vaidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
arrogancia, orgullo, vanidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
arrogance, hauteur, fierté, vanité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
arroganza, orgoglio, vanità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
arrogantie, trots, ijdelheid
دیکشنری فارسی به هلندی
अहंकार , घमंड , गर्व
دیکشنری فارسی به هندی
kesombongan, kebanggaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
غرورٌ , تفاخرٌ , فخرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
오만 , 자부심 , 허영심
دیکشنری فارسی به کره ای
יהירות , גַּאַוָה , גַאֲוָה
دیکشنری فارسی به عبری
傲慢 , 自豪 , 虚荣
دیکشنری فارسی به چینی
傲慢 , 誇り , 虚栄心
دیکشنری فارسی به ژاپنی
kiburi, majivuno, ubatili
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ความหยิ่งยโส , ความหยิ่ง , ความภูมิใจ , ความหยิ่งยโส
دیکشنری فارسی به تایلندی