قهر و غضب و خشم و تندی و برآشفتگی. (برهان قاطع) (مجمع الفرس) (از فرهنگ شعوری). خشم و تندی. (فرهنگ اسدی نخجوانی) (اوبهی). غژم. غرش. غراش: گر نه بدبختمی مرا که فکند به یکی جاف جاف زودغرس. او مرا پیش شیر بپسندد من نتاوم برو نشسته مگس. رودکی (از فرهنگ اسدی) (از اوبهی). ، خوشۀ غله در زبان پهلوی. (فرهنگ جهانگیری به نقل فرهنگ شعوری)
قهر و غضب و خشم و تندی و برآشفتگی. (برهان قاطع) (مجمع الفرس) (از فرهنگ شعوری). خشم و تندی. (فرهنگ اسدی نخجوانی) (اوبهی). غژم. غرش. غراش: گر نه بدبختمی مرا که فکند به یکی جاف جاف زودغرس. او مرا پیش شیر بپسندد من نتاوم برو نشسته مگس. رودکی (از فرهنگ اسدی) (از اوبهی). ، خوشۀ غله در زبان پهلوی. (فرهنگ جهانگیری به نقل فرهنگ شعوری)
آب و جز آن که با بچه بیرون آید از رحم، و پوست که بر روی جنین باشد، و اگر آن پوست را بر روی او بعد زائیدن بگذارند در حال بمیرد. ج، اغراس. (منتهی الارب) (آنندراج). آنچه با بچه چون لعابی و مخاطی از شکم برآید، و پوست تنکی که بر روی نوزاداست. رطوبتی که بر سطح درونی امعاء باشد، نهال. (دهار) (مقدمهالادب). آنچه غرس شود. فعل به معنی مفعول است مانند ذبح و حمل (به معنی مذبوح و محمول) چنانکه گویند: نحن اغراس یدک. (از اقرب الموارد). غرس. رجوع به ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هجری قمری ص 284 و 342 شود، زاغ سیاه. (منتهی الارب) (آنندراج). غراب کوچک. غرس. (از اقرب الموارد)
آب و جز آن که با بچه بیرون آید از رحم، و پوست که بر روی جنین باشد، و اگر آن پوست را بر روی او بعد زائیدن بگذارند در حال بمیرد. ج، اغراس. (منتهی الارب) (آنندراج). آنچه با بچه چون لعابی و مخاطی از شکم برآید، و پوست تنکی که بر روی نوزاداست. رطوبتی که بر سطح درونی امعاء باشد، نهال. (دهار) (مقدمهالادب). آنچه غرس شود. فعل به معنی مفعول است مانند ذبح و حمل (به معنی مذبوح و محمول) چنانکه گویند: نحن اغراس یدک. (از اقرب الموارد). غَرس. رجوع به ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هجری قمری ص 284 و 342 شود، زاغ سیاه. (منتهی الارب) (آنندراج). غراب کوچک. غَرس. (از اقرب الموارد)
قلمه. شاخه ای که از درختی یا نهالی میبرند و در زمین میکارند و ریشه میگیرد. جوانۀ غرس کرده شده: غرسه الکرم المطموره، جوانۀ یک بوتۀ مو خوابانیده، باغ. باغ شاهی. باغی که عادهً آن را آبیاری کنند، کلنگ (پرنده). (دزی ج 2 ص 206)
قلمه. شاخه ای که از درختی یا نهالی میبرند و در زمین میکارند و ریشه میگیرد. جوانۀ غرس کرده شده: غرسه الکرم المطموره، جوانۀ یک بوتۀ مو خوابانیده، باغ. باغ شاهی. باغی که عادهً آن را آبیاری کنند، کلنگ (پرنده). (دزی ج 2 ص 206)
شیخ غرس الدین ابراهیم بن شهاب الدین بن الشیخ احمد النقیب. او راست: رسالۀ الربع المجیب که مشتمل بر مقدمه و بیست باب که آغاز آن الحمدﷲ رب العالمین الخ است. (کشف الظنون چ استامبول 1941م. ج 1 ستون 867) الظاهری (1410- 1467 میلادی). حاکم اسکندریه و امیر حج بود (1436). به امارت کرک و صفد رسید. کتاب ’زبده کشف الممالک و بیان الطریق و المسالک’ از اوست. (از اعلام المنجد) حلبی. احمد بن ابراهیم حلبی. متوفی به سال 981 ه. ق. او راست: کتاب فرائض غرس الدین و شرح آن. (کشف الظنون ذیل فرائض) و نیز تعلیقه ای بر تفسیر بیضاوی و کتاب فی علم الزایرجه. رجوع به احمد بن ابراهیم شود
شیخ غرس الدین ابراهیم بن شهاب الدین بن الشیخ احمد النقیب. او راست: رسالۀ الربع المجیب که مشتمل بر مقدمه و بیست باب که آغاز آن الحمدﷲ رب العالمین الخ است. (کشف الظنون چ استامبول 1941م. ج 1 ستون 867) الظاهری (1410- 1467 میلادی). حاکم اسکندریه و امیر حج بود (1436). به امارت کرک و صفد رسید. کتاب ’زبده کشف الممالک و بیان الطریق و المسالک’ از اوست. (از اعلام المنجد) حلبی. احمد بن ابراهیم حلبی. متوفی به سال 981 هَ. ق. او راست: کتاب فرائض غرس الدین و شرح آن. (کشف الظنون ذیل فرائض) و نیز تعلیقه ای بر تفسیر بیضاوی و کتاب فی علم الزایرجه. رجوع به احمد بن ابراهیم شود
محمد بن هلال بن محسن بن ابراهیم الصابی. قفطی در تاریخ الحکماء (ص 110) وی را از مؤلفین کتب تاریخ میشمارد و گوید: کتاب وی پس از کتاب پدرش از کتب تاریخی مهم است که وقایع بنی عباس را تا اندکی پس از 470 ذکر کرده و پس از وی ابن همدانی و ابوالحسن بن الراغونی و العفیف صدقهالحداد و ابن الجوزی و ابن القادسی آن را تا 616 ه. ق. تکمیل کرده اند. - انتهی. او راست: کتاب الربیع. رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 158 و 211 و 398 شود
محمد بن هلال بن محسن بن ابراهیم الصابی. قفطی در تاریخ الحکماء (ص 110) وی را از مؤلفین کتب تاریخ میشمارد و گوید: کتاب وی پس از کتاب پدرش از کتب تاریخی مهم است که وقایع بنی عباس را تا اندکی پس از 470 ذکر کرده و پس از وی ابن همدانی و ابوالحسن بن الراغونی و العفیف صدقهالحداد و ابن الجوزی و ابن القادسی آن را تا 616 هَ. ق. تکمیل کرده اند. - انتهی. او راست: کتاب الربیع. رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 158 و 211 و 398 شود
ابن محمد بن احمد الخلیلی المدنی الانصاری. فقیه شافعی، در ادب و فضل مقامی داشته است. اصل وی از خلیل (در فلسطین) بود، مدتی در قدس و مصر و بلاد روم اقامت کرد و در مدینه ساکن شد و در دمشق به سال 1057 هجری قمری از دنیا رفت. از کتب وی ’کشف الالتباس فیما خفی علی کثیر من الناس’درباره حدیث و ’نظم الکنز’ و ’نظم مراتب الوجود للجیلی’ است. شعر نیز می سرود. (اعلام زرکلی ج 2 ص 758)
ابن محمد بن احمد الخلیلی المدنی الانصاری. فقیه شافعی، در ادب و فضل مقامی داشته است. اصل وی از خلیل (در فلسطین) بود، مدتی در قدس و مصر و بلاد روم اقامت کرد و در مدینه ساکن شد و در دمشق به سال 1057 هجری قمری از دنیا رفت. از کتب وی ’کشف الالتباس فیما خفی علی کثیر من الناس’درباره حدیث و ’نظم الکنز’ و ’نظم مراتب الوجود للجیلی’ است. شعر نیز می سرود. (اعلام زرکلی ج 2 ص 758)