- غرافه
- مشتی آب
معنی غرافه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حیوانی است جزو پستانداران و نشخوار کننده و بزرگ جثه باندازه شتر، و گردن دراز و دستهای بلند و پاهای کوتاه دارد
تند و تیزی زبانگزی
سخن بیهوده و یاوه
بلند قدر و عالی مرتبه گردیدن
صرافت درفارسی: سره کردن ناب بودن ناب گرداندن
لباسی که زیر خفتان می پوشیدند
تور کاه کشی
جوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچه، بارجامه، گوال، گاله، غنج، ایزغنج، غرار، جوالق، شکیش
تور کاه کشی
جوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچه، بارجامه، گوال، گاله، غنج، ایزغنج، غرار، جوالق، شکیش
غرچه ها، نادان ها، کودن ها، جمع واژۀ غرچه
شیشۀ بزرگی که دهانۀ آن تنگ و شکمش فراخ باشد
عمل گرداندن آب در دهان برای پاک شدن دهان و گلو، غرغره
پستانداری نشخوار کننده با گردن و پاهای بلند و دو شاخ کوتاه بر روی پیشانی که بر روی بدنش خال های قهوه ای رنگ دارد، اشترگاو، زراف، شترگاوپلنگ، اشترگاوپلنگ
در علم نجوم از صورت های فلکی
در علم نجوم از صورت های فلکی
نو شدن، تازه گردیدن
نیشان زمان اندازی (فالگیری فالگویی) پیشگویی، اخترماری، جادوگری
درختستان، دولپاره، نال (نعل تازی گشته) سماهن، کفش پاره
نهال کویک نهال خرما بن
غفلت، غافل شدن، نوجوان بودن
سماروغ سماروغ
نامرد زن بحریف بر دیوث، احمق ابله نادان
پوشیدگی پرخیدگی ناهنجاری در گفتار
تاوان
ترسو: زن پوست درخت
((زَ فِ))
فرهنگ فارسی معین
حیوانی است پستان دار و نشخوارکننده و بزرگ جثه به اندازه شتر، گردن دراز و دست های بلند و پاهای کوتاه دارد، زراف، اشترگاوپلنگ، شترگاوپلنگ
جوالی که در آن کاه می ریزند
غافل شدن، فریب خوردن، غفلت، بی تجربگی، غرارت
هر یک از خرافات
تن آسان مرد، آسان و فراخ زندگی
گیاهی بیابانی شبیه موسیر که پخته و بریان کردۀ آن خورده می شود
انجدان، گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگیان، انگژد، انگدان، انگوژه، انگژه
انجدان، گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگیان، انگژد، انگدان، انگوژه، انگژه
هر یک از اتاقک ها یا اتاق های یک نمایشگاه که در آن به عرضۀ کالا می پردازند، هر یک از حجره های پیرامون مساجد و مدارس قدیمی
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار، پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره
یک مشت آب
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار، پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره
یک مشت آب
پیمانه بزرگ پر آب، فراخ رو اسپ پیمانه بزرگ
اطاقی که بالای اطاق دیگر ساخته شود