لباسی که زیر خفتان می پوشیدند تور کاه کشی جوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچه، بارجامه، گوال، گاله، غنج، ایزغنج، غرار، جوالق، شکیش
لباسی که زیر خفتان می پوشیدند تور کاه کشی جَوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچِه، بارجامِه، گُوال، گالِه، غَنج، ایزُغُنج، غِرار، جِوالِق، شَکیش
پستانداری نشخوار کننده با گردن و پاهای بلند و دو شاخ کوتاه بر روی پیشانی که بر روی بدنش خال های قهوه ای رنگ دارد، اشترگاو، زراف، شترگاوپلنگ، اشترگاوپلنگ در علم نجوم از صورت های فلکی
پستانداری نشخوار کننده با گردن و پاهای بلند و دو شاخ کوتاه بر روی پیشانی که بر روی بدنش خال های قهوه ای رنگ دارد، اُشتُرگاو، زَراف، شُتُرگاوپَلَنگ، اُشتُرگاوپَلَنگ در علم نجوم از صورت های فلکی
عم کیخسرو بود که بدستور کیخسرو قصد افراسیاب کرد و در جنگی که میان آنان روی داد فرود کشته شد. رجوع به فارسنامۀ ابن البلخی چ تهرانی ص 35 و 36 و چ لسترانج ص 44 و 45 شود
عم کیخسرو بود که بدستور کیخسرو قصد افراسیاب کرد و در جنگی که میان آنان روی داد فرود کشته شد. رجوع به فارسنامۀ ابن البلخی چ تهرانی ص 35 و 36 و چ لسترانج ص 44 و 45 شود
آنچه چیده شود از میوه. (منتهی الارب). (از لسان العرب) (از تاج العروس) ، سخن خوش که از آن خنده آید. (یادداشت بخط مؤلف) ، افسانه. (مهذب الاسماء). حدیث دروغ. (یادداشت بخط مؤلف). کلام باطل و افسانه که اصل ندارد. ج، خرافات. رجوع به ’خرافه’ در مادۀ زیر شود
آنچه چیده شود از میوه. (منتهی الارب). (از لسان العرب) (از تاج العروس) ، سخن خوش که از آن خنده آید. (یادداشت بخط مؤلف) ، افسانه. (مهذب الاسماء). حدیث دروغ. (یادداشت بخط مؤلف). کلام باطل و افسانه که اصل ندارد. ج، خرافات. رجوع به ’خرافه’ در مادۀ زیر شود
نام مردی پری زده از قبیلۀ عذره بوده است و او آنچه از پریان می دید، نقل می کرد و مردم او را بدورغ می پنداشتند و باورنداشتندی و گفتندی: هذا حدیث خرافه و هی حدیث مستملح کذب. (منتهی الارب). در اصابه راجع به او آمده است:او مردیست که در بی پایگی احادیث به او مثل زده میشود و احادیث بی پایه را می گویند: ’حدیث خرافه’. نام اودر بین صحابیان نیامده است و فقط نقل کرده اند که عایشه شرح حال او را بنقل از پیغمبر چنین آورده است که پیغمبر روزی گفت: او مردی صالح بود و شبی از نزد من خارج شد و سه جن بر او حمله بردند و او را به اسارت گرفتند، یکی قصد قتل او کرد و دیگری می خواست او را دربند کند و سومی گفت: صحیح آن است که او را آزاد کنیم. تا آنکه مردی از جنیان بر آنها گذشت و قصه بطولها. بعضی دیگر داستان خرافه بصورت دیگری آورده اند مبنی بر آنکه روزی پیغمبر نزد اهل بیت و زنان خود حدیثی گفت. یکی از آنها گفت: این حدیث ’خرافه’ است، پیغمبر فرمود: شما ’خرافه’ را نمی شناسید، خرافه مردی از عذره بود و مدتها در اسارت جنیان بسر برد و از آنها داستانها نقل کرده است. (از اصابه ج 1 قسم 1 ص 107)
نام مردی پری زده از قبیلۀ عذره بوده است و او آنچه از پریان می دید، نقل می کرد و مردم او را بدورغ می پنداشتند و باورنداشتندی و گفتندی: هذا حدیث خرافه و هی حدیث مستملح کذب. (منتهی الارب). در اصابه راجع به او آمده است:او مردیست که در بی پایگی احادیث به او مثل زده میشود و احادیث بی پایه را می گویند: ’حدیث خرافه’. نام اودر بین صحابیان نیامده است و فقط نقل کرده اند که عایشه شرح حال او را بنقل از پیغمبر چنین آورده است که پیغمبر روزی گفت: او مردی صالح بود و شبی از نزد من خارج شد و سه جن بر او حمله بردند و او را به اسارت گرفتند، یکی قصد قتل او کرد و دیگری می خواست او را دربند کند و سومی گفت: صحیح آن است که او را آزاد کنیم. تا آنکه مردی از جنیان بر آنها گذشت و قصه بطولها. بعضی دیگر داستان خرافه بصورت دیگری آورده اند مبنی بر آنکه روزی پیغمبر نزد اهل بیت و زنان خود حدیثی گفت. یکی از آنها گفت: این حدیث ’خرافه’ است، پیغمبر فرمود: شما ’خرافه’ را نمی شناسید، خرافه مردی از عذره بود و مدتها در اسارت جنیان بسر برد و از آنها داستانها نقل کرده است. (از اصابه ج 1 قسم 1 ص 107)